لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

اکبر تک دهقان / سیستان و بلوچستان: سرزمین محرومیت و مقاومت!

مطلبی که در زیر میخوانید، انتشار دوم و بدون تغییر مقاله ای است، که در مقطع شروع مبارزه مسلحانه در سیستان و بلوچستان از سوی جریان "سازمان جندالله ایران"، بعدها: "جنبش مقاومت مردمی ایران"، نگاشته شده است. اقدام به انتشار دوم مقاله، در شرایطی صورت میگیرد که رهبر این جریان، عبدالمالک ریگی، در توطئه ای مشترک از سوی دولتهای اسلامی پاکستان و ایران، بازداشت شده، تحت شرایط غیرانسانی بازجویی در زندان حکومت اسلامی نیز، به مقابل دوربینهای تلویزیونی کشانده شده است.
مطلب فوق به دلیل برخورد اولیه در نوع خود و همچنین اطلاعات موجود در آن، میتواند برای علاقمندان به موضوع در شرایط ویژه فعلی، مفید باشد. انتشار دوم مقاله با تأکید بر این خواسته صورت میگیرد، که سازمانهای بین المللی حقوق بشر، میبایستی براساس وظایف خود، از حقوق انسانی عبدالمالک ریگی و فرد همراه او در بازداشت رژیم اسلامی دفاع نموده، مانع از اعمال شکنجه های بربرمنشانه علیه آنها گردند.
---------------------------------
انتشار اول:
16 خرداد 1385- 6 ژوئن 2006
طی چند ماه اخیر، مشخصاً از انتهای سال گذشته، گروهی تحت عنوان " سازمان جندالله ایران" که خود را نزدیک به شهروندان بلوچ با سنت مذهبی سنی معرفی نموده، دست به اقدامات مسلحانه، علیه رژیم ترور اسلامی زده است. بعلت وجود برخی زمینه های مذهبی، قومی و موضوعاتی نظیر فعال بودن باندهای قاچاق مواد مخدر در منطقه، سازمانها و فعالین چپ نسبت به آن با بی تفاوتی برخورد نموده اند؛ این اما همه مشکل نیست. بلکه برخی حتی با انجام یک قضاوت مبهم ( از جمله از سوی نگارنده این سطور)، بر زمینه همان پیشداوریهای پیش گفته دست به موضع گیری زده، ناخواسته در میان مخاطبین خود، موجب ایجاد سوء برداشت شده اند. لازم به توضیح نیست که عنوان " جندالله " و قتل یک گروگان در مقابل دوربین فیلم برداری، و نیزعدم انتشار بیانیه رسمی و منطبق بر ادبیات سیاسی رایج، خود به ایجاد ابهام و اغتشاش کمک میکند. مطلب حاضر به سهم خود تلاش میکند، بخشی از ابهامات موجود در این زمینه را روشن ساخته، در احترام به خلق شرافتمند، تحت فقر و سرکوب بلوچ و سیستانی، سوء تفاهم ایجاد شده را جبران و حق مطلب را در این زمینه ادا نماید.
نام جریان " سازمان جندالله ایران"، اولین بار پس از عملیات نظامی در مسیر جاده زابل- زاهدان( تاسوکی) در روز 25 اسفند سال گذشته، بر سر زبانها افتاد. این عملیات به کشته شدن 23 نفر از مسئولین سیاسی و امنیتی محلی رژیم اسلامی و به گروگان گرفته شدن 7 نفر دیگر، منجر شد. این سازمان دو نفر از گروگانهای خود را در اقدامی تلافی جویانه علیه جنایات رژیم اعدام کرده، فرد دیگری را نیز، در پی انجام یک مصاحبه رادیویی مسئول این گروه آزاد کرد. اینکه عناصری از گروه فوق، چه برخوردی به گروگانهای تحت اختیار خود نموده اند، تغییری در اصل حق مردم به توسل به مقاومت مسلحانه، علیه یک رژیم بربرمنش نمی دهد. چنین حقی یک حق شهروندی، و در موازین حقوقی بین المللی نیز، برسمیت شناخته شده است.
دقت و کنکاش در مصاحبه ها و اطلاعیه های سیاسی آقای عبدالمالک ریگی( بلوچ)، تصویر یک خشونت طلب، ناسیونالیست افراطی و یک متعصب مذهبی را از او ارائه نمی دهد؛ بر عکس، او بمراتب به یک لیبرال مبارز، شهروند آگاه و حساس، نزدیک تر است. اما او نیز در سن 23 سالگی، ضمن داشتن توانایی های بیش از سن خود در درک شرایط و انتخاب شیوه زندگی، دارای کمبودهای خاص خود نیز است. احزاب سیاسی این کشور، با سنین بالای 50 و 60 سال اعضای کمیته مرکزی آنها، نقاط ضعف و ندانم کاریهایشان از گروه آقای ریگی کمتر نیست؛ چه بسا چندین برابر بیشتر است؛ فقط از نوع دیگری است! بویژه اینکه محفل بازان حرفه ای سراسری یاد گرفته اند، لاابالیگریها و اشتباهات مهلک بعضاً تبهکارانه خود را، حتی به فضیلت ارتقاء دهند. آقای ریگی بلافاصله جنایت صورت گرفته از سوی افراد وابسته به گروه خود را رد کرده، اقدامات دسته جات تروریست در جاده بم- کرمان در روز 23 اردیبهشت 85 را که منجر به کشته شدن 12 نفر غیر نظامی گردید، محکوم نموده، در حد توان و موقعیت خود، با تروریسم کور مرزبندی میکند.
با اهداف سیاسی و روشهای مبارزه این شهروند جوان و حساس بلوچ، علیه ماشین آدم کشی اسلامی میتوان مرزبندی نموده، از دید یک مارکسیست- لنینیست و یا لیبرال چپ، به آن برخورد کرد. اما اگر کسی با اندکی دقت، اسناد موجود و منتشر شده، پیرامون مواضع رهبر این گروه را مطالعه کند، در اینصورت از انجام یک قضاوت سریع ( آنچه که تاکنون صورت گرفته است)، پرهیز خواهد نمود. نگارنده این سطور، به مدارک و ادعاهای اثبات شده و یا اثبات نشده، پیرامون رابطه و یا " وابستگی " فرضی گروه مزبور به این یا آن قدرت منطقه ای و جهانی دسترسی نداشته، به نقش احتمالات ناروشنی از این دست، بعنوان عناصر مؤثر در این ارزیابی متوسل نمیشود. از این رو، پایه قضاوت خود را در این رابطه، شرایط موجود و اسناد علنی شده قرار داده، تنها به ارائه یک بررسی کلی بسنده نموده است.
گروه آقای ریگی بمثابه یک جریان سیاسی اپوزیسیون در سیستان و بلوچستان، میتواند بر حمایت بخش پیشرو جامعه ایران حساب کند؛ اگر به حداقل ها و موازین یک مبارزه دموکراتیک، حال مسلحانه و یا غیر مسلحانه، پایبند بماند. موضع گیریهای تاکنونی نشان میدهد، او از توانایی واستعداد کافی در این زمینه برخوردار است.
1- یک مبارزه دموکراتیک، در عین حال با احترام به حقوق شهروندی و ارزشهای انسانی، توام است. گروگان گرفتن افراد غیر دخیل در سرکوب مردم، و یا ایجاد آگاهانه رعب و وحشت علیه شهروندان معمولی، نمی تواند به اهداف دموکراتیک یک سازمان سیاسی، خدمت نماید.
2- یک اسیر که وابستگی او به واحدهای آدمکش رژیم اسلامی محرز گشته است، با اینحال یک زندانی است و حق دارد از همه حقوق یک اسیر، بر اساس مقررات بین المللی برخوردار شود. بوِیژه حقوق اولیه او نظیر تأمین غذا، وسایل استراحت و خواب و نیازهای اولیه تندرستی و بهداشتی او، باید رعایت گردند. او حق دارد، خواهان سطحی از تماس با خانواده، بویژه سالخورده گان، همسر و یا بچه های کوچک خود باشد.
3- خرد کردن شخصیت فردی یک اسیر، اقدامی غیر دموکراتیک و خلاف پرنسیپهای یک اعتراض مردمی است. یک انسان اسیر، حال هر کسی، نباید به طعمه ساده ای برای تحقیر و له کردن شخصیت او بدل گردد. همان به، که بکارگیری این روشهای غیر انسانی، در انحصار رژیم بربرمنش اسلامی باقی بماند.
4- توسل به قتل یک اسیر در مقابل دوربین فیلم برداری، و عمیقاً غیر انسانی تر از آن، سربریدن یک اسیر نظیر جنایتکاران حرفه ای در عراق، هیچ قرابتی با مبارزه دموکراتیک و حقانیت سیاسی یک جنبش اعتراضی ندارد. اینکه آقای ریگی از این نوع هولناک انتقام کشی ناشی از واکنشی عصبی به جنایات رژیم مطلع نبوده، با آن مرزبندی کرده، و مایل به مقابله به مثل با دشمن، به شیوه قتل اسیران نیست، امری مثبت اما هنوز یک توضیح اولیه است. این باید در عمل نیز اثبات گردد.
5- یک گروه سیاسی در شرایط یک جامعه امروزی، باید بر موازین سیاسی – تشکیلاتی معینی استوار گردد. اتکاء به روشهای سنتی و رهبری شخصی، تضمین کافی برای ادامه کاری و ایجاد اعتماد در میان اقشار پیشرو را، بدنبال نخواهد آورد. از این رو تنظیم یک برنامه سیاسی بویژه بنفع کارگران و زحمتکشان، و معرفی آن به افکار عمومی، تدوین یک اساسنامه برای برقراری مناسبات درونی دموکراتیک و رعایت حقوق اعضاء، برای یک گروه سیاسی ضروری است. یک سازمان سیاسی باید بتواند بتدریج یک رهبری جمعی تربیت و انتخاب کرده، اتخاذ تصمیمات آن، بر نشستهای دوره ای نظیر جلسات رسمی کمیته مرکزی متکی گردد. گروه آقای ریگی میتواند از طریق اطلاعیه های رسمی رهبر آن و یا نوع دیگری از ارتباط، با افکار عمومی تماس برقرار نموده، روابط و اقدامات فاقد اتوریته سیاسی گروهی را تحت کنترل در آورد.
6- یک گروه سیاسی نه فقط از رهبران، بلکه همچنین از اعضاء و فعالین معمولی تشکیل شده است. از این رو فعالین معمولی آن نیز، باید مداوماً و منظماً تحت اجرای یک برنامه سیاسی دموکراتیک قرار داشته، آموزشهای سیاسی ضروری دریافت کنند. آموزشهای سیاسی در یک گروه، کمک میکند که کسی به اختیار و تشخیص خود دست به اقدام نزده، حقوق شهروندی و ضرورتهای یک برخورد انسانی را در مبارزه و فعالیتهای روزمره، رعایت کند.
7- گروه آقای ریگی تحت هیچ شرایطی نباید با دارودسته تروریست و ضد انسانی طالبان در افغانسان، در ارتباط قرار گیرد. رژیم اسلامی در ایران، همان طالبان ددمنش است، و برای جامعه ایران جز نکبت و بدبختی و پلیدی، ببار نیاورده است. کمترین تماس با داروسته خون آشام طالبان، سند خودکشی سیاسی یک جریان سیاسی، در میان اقشار دموکراتیک جامعه ایران است.
8- یک گروه سیاسی جدی در سیستان و بلوچستان، مدام در معرض خطر لغزش به دریافت کمک مالی از قاچاقچیان مواد مخدر، قرار دارد. اخیراً نیز ادعا و یا اثبات شده است، بخش بزرگی از قاچاق مواد مخدر در ایران، از طریق شبکه های وابسته به رژیم اسلامی و یا عناصری در حاشیه آن، سازماندهی میگردد. چنین رابطه ای بمثابه امکانی برای تأمین منابع مالی یک گروه، پس از چندی، از گروه سیاسی و اهداف دموکراتیک آن، چیز زیادی باقی نخواهد گذاشت! روشن است یک جریان سیاسی که در مناطق مرزی فعالیت میکند، ممکن است با بازرگانان معمولی و یا با نوعی از تجارت کالاهای مصرفی، بقصد تأمین منابع مالی گروه سر و کار پیدا کند، و این کم و بیش اجتناب ناپذیر و قابل درک است.
9- آقای ریگی خود بخوبی به این امر آگاه است، که رژیم اسلامی با توسل به مذهب، دست به اینهمه جنایت زده است. اساساً تلفیق دین و سیاست، پایه حقوقی موجودیت این ماشین آدم کشی را میسازد. از این رو جنبشهای دموکراتیک- کارگری در ایران، قبل ازهمه برای ایجاد یک نظام سیاسی غیر مذهبی، مبارزه میکنند. عنوان " سازمان جندالله ایران " اما، یک عنوان مذهبی بوده، نشان دهنده سطحی از دخالت مذهب در تصورات سیاسی و یا جهت گیری خاصی در سیاست بسیج نیرو، از سوی این گروه است. این مسلماً نمیتواند حمایت بخش مدرن و سکولار جامعه بلوچستان و ایران را از مواضع این گروه، تسهیل نماید.
10- یک گروه سیاسی دموکراتیک، باید در محتوای مبارزه خود، بر اصل برابر حقوقی شهروندان متکی گردد. این به این معنی است که برای عضویت در گروه، شروطی نظیر مذهب، قومیت، زبان و نظایر آن، نباید مبنا قرار گیرند؛ از آنجا که برسمیت شناسی تفاوتهایی از این نوع در مناسبات اجتماعی، نقض آشکار اصل برابر حقوقی انسانها است. برای یک جریان اپوزیسیون در سیستان و بلوچستان، باید هدف اصلی همانا مبارزه با سلطه ضد انسانی رژیم اسلامی و ایجاد یک نظام دموکراتیک در منطقه و ایران، برای همه شهروندان صرفنظر از بلوچ و غیر بلوچ، جدا از تفاوت در قومیت، مذهب و جنسیت باشد.
11- مردم سیستان و بلوچستان، نه فقط از فقر و عقب مانده گی اقتصادی رنج میبرند، بلکه وجود تبعیضهای ملی نیز، ستمی مضاعف را بر شهروندان بلوچ و سیستانی تحمیل نموده است. مردم سیستان و بلوچستان حق دارند به زبان مادری خود، تا پایان تحصیلات دانشگاهی تحصیل کنند، همه مقامات و مناصب اداری- اجرایی در منطقه را خود انتخاب و عزل کنند، از ثروتهای کشور برای توسعه سریع اقتصادی- اجتماعی بهره مند شده، هر چه زودتر به اینهمه رنج و فقر خاتمه دهند. این اما مستلزم سرنگونی این رژیم پلید است، که نه فقط حقی را برای کسی برسمیت نمیشناسد، بلکه به هر جنبنده ای شلیک کرده، کمترین اعتراضی را به خاک و خون میکشد.
12- نظام دموکراتیک– شورایی، باید اولین سال پس از سرنگونی رژیم ترور اسلامی را در ایران، بعنوان سال سیستان و بلوچستان اعلام نموده، منابع مالی و امکانات عظیمی را برای جبران هرچه سریعتر همه عقب ماندگیهای اقتصادی و تبهکاریهای رژیم اسلامی علیه مردم محروم و صبور سیستان و بلوچستان، به این منطقه اختصاص دهد. علاوه بر این، باید بخشی از مراکز و سازمانهای دولتی سراسری به این منطقه منتقل گشته، امکانات دخالت مردم سیستان و بلوچستان در سیاستگذاری و تعیین سرنوشت عمومی کشور را گسترش دهند.
13- شرایط دردناک زندگی تحت اختناق رژیم اسلامی، برخی از افراد و جریانات را در خوزستان، آذربایجان و کردستان، به نزدیکی به مواضع افراطی ناسیونالیسم محلی سوق داده است. پیدایش یک گروه مسلح با رهبری جوان، ممکن است عناصری از همین گرایشات افراطی را در سیستان و بلوچستان، به فراست تبدیل فرد اول این گروه، به قهرمان اهداف نازل ناسیونالیستی خود اندازد. آقای ریگی اما، در رساندن پیام مردم محروم و تحت سرکوب بلوچستان به مردم و احزاب سیاسی ایرانی و غیر ایرانی موفق خواهد بود، اگر از افراطیونی از این نوع در سیستان و بلوچستان فاصله بگیرد؛ فاصله، تا چشم کار میکند!
pouyane50@yahoo.de www.j-shoraie.blogspot.com
www.radikaldemoktratik.blogspot.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینکهای اضافه شده در انتشار دوم، شامل نشانی مطالبی است که تاکنون در وبسایت جمهوری شورایی، پیرامون مسائل سیستان و بلوچستان و پس از شروع مبارزه مسلحانه در این منطقه، منتشر شده است. ترتیب مطالب از بالا به پایین، از تاریخ قدیم به جدید را در بر میگیرند.
اصل مقاله بالا در انتشار اول در وبسایت جمهوری شورایی:
http://j-shoraii.blogspot.com/2006/06/blog-post_06.html
جنایات افسار گسیخته علیه مردم سیستان و بلوچستان! و توضیح مربوط به آن:
http://j-shoraii.blogspot.com/2006/11/blog-post_12.html
http://j-shoraii.blogspot.com/2006/11/blog-post_18.html
توحش اسلامی در سیستان و بلوچستان!
http://j-shoraii.blogspot.com/2007/02/blog-post_22.html
رؤیایی که به خون نشست!
http://j-shoraii.blogspot.com/2007/05/blog-post_17.html
بلوچستان پس از طوفان دریایی اخیر!
http://j-shoraii.blogspot.com/2007/06/blog-post_24.html
اعتراض به جنایات آتی رژیم اسلامی در سیستان و بلوچستان!
http://j-shoraie.blogspot.com/2009/07/blog-post_13.html
توسل به مبارزه مسلحانه، حق دموکراتیک مردم ایران است!
http://j-shoraie.blogspot.com/2009/10/blog-post_18.html
توضیحی پیرامون مواضع این وبسایت در موضوع سیستان و بلوچستان
http://j-shoraie.blogspot.com/2009/10/blog-post_19.html
سازمان ملل و توصیه به آدمکشی در ایران!
http://j-shoraie.blogspot.com/2009/10/blog-post_21.html
محکومیت اقدام جنایتکارانه دولت پاکستان
http://j-shoraie.blogspot.com/2010/02/blog-post_24.html
لینکهای زیر به انتشار اول مربوط میگردند، که عیناً نقل میگردند:
برای کسب اطلاعات بیشتر پیرامون حوادث اخیر در سیستان و بلوچستان و گرایشات سیاسی روشنفکران بلوچ، لطفاً به منابعی که در پایین ذکر میشوند، مراجعه نمایید.
-------------------------------------------------
" گفتگو با جمشید امیری از جبهه متحد بلوچستان( جمهوری فدرال)، پیرامون آخرین اخبار درگیریهای منطقه بلوچستان و زمینه های شکل گیری نیروهای مذهبی مسلح بلوچ در سالهای اخیر". تاریخ انجام مصاحبه: 5 خرداد 1385، 26 مه 2006
http://www.radiobarabari.net
--------------------------------------------------
" رژیم کشتار گسترده در منطقه بلوچستان آغاز کرده است. سکوت جایز نیست. گفتگو با ناصر بلیده ای از حزب مردم بلوچستان پیرامون ابعاد این جنایت رژیم و ماهیت عملکرد نیروهای بومی منطقه با عنوان جندالله و فداییان اسلام." تاریخ انجام مصاحبه: 29 اردیبهشت 1385، 19 مه 2006
http://www.radiobarabari.net
---------------------------------------------------
نشانی سایت اینترنتی بلوچ اینفو
http://www.balochistaninfo.com/balochistaninfo-6.htm
---------------------------------------------------
نشانی سایت اینترنتی جبهه متحد بلوچستان
http://www.baloch2000.org
---------------------------------------------------
نشانی سایت اینترنتی حزب مردم بلوچستان
http://www.balochpeople.org
----------------------------------------------------
نشانی سایت اینترنتی جنبش ملی بلوچستان- ایران
http://www.zrombesh.org
----------------------------------------------------
آدرس تماس با " جنبش مقاومت مردمی ایران " ( جندالله)
http://junbish.blogspot.com ----------------------------------------------------
بیانیه آقای عبدالمالک بلوچ ( ریگی) رهبر جندالله
خطاب به ملت ایران و اقوام تحت ستم در ایران
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=3352
سه شنبه 9 خرداد 1385، 30 مه 2006
----------------------------------------------------
گفتگوی روز نت " روز"، روزنامه صبح به وقت تهران
با عبدالمالک ریگی و گروگانش، مصاحبه کننده: مریم کاشانی
http://roozonline.com/08interview/015501.shtml
-----------------------------------------------------
" ده هزار نیروی نظامی رژیم در سیستان و بلوچستان "
گزارش و اطلاعیه ای از سازمانهای بلوچستانی، پیرامون تهاجم نظامی اخیر رژیم اسلامی به منطقه
http://www.tahapress.com/contentview.php?id=1472
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

زینب میرهاشمی / تنظیم بودجه سال 89 به نفع نهادهای نظامی و به ضرر اقشار زحمتکش مردم

در حالی که همه داده های اماری توسط نهادهای حکومتی و نیز کارشناسان اقتصادی گواهی به بحرانی بون وضعیت اقتصادی می دهند، احمدی نژاد با شیادی و آمارسازی دروغ، بدون به حساب آوردن بخشهای دیگر نهادهای حکومتی، به نفع نظامی کردن هر چه بیشتر اقتصاد گام بر می دارد. احمدی نژاد روز 28 بهمن، در برابر خبرگزاریهای حکومتی نرخ رشد اقتصادی را 9/6 در صد اعلام کرد. در حالی که یکی از اعضای کمیسیون اقتصادی مجلس به نام جمشید انصاری در گفتگو با روزنامه حکومتی مهر به تاریح 29 بهمن 88، این گفته احمدی نژاد را غیر واقعی دانست و گفت: «طبق آمار بانک مرکزی که امسال منتشر شد، رشد اقتصادی ما در سال 87، برابر با 7/2 درصد است.» وی اشاره کرد که البته مراجع مستقل همچون بانک جهانی رشد اقتصاد ایران را 5/1 درصد اعلام کره اند. این آمار خلاف وعده های احمدی نژاد بر رساندن رشد اقتصادی به 8 درصد در پایان سال 88 و پایان برنامه چهارم است.
چالشهای طرح حذف یارانه ها
حذف یارانه ها و منابع مالی به دست آمده از آن همچنان مورد دعوای مجلس و دولت است. تحلیلهای اقتصادی وخیم تر شدن وضع اقتصادی را در اثر اجرایی شدن طرح یارانه ها پیش بینی می کنند. این داده های تحلیلی بر افزایش تورم به بالای 40 درصد و رسیدن خط فقر به بیش از یک میلیون تومان گواهی می دهند. عباس وطن پرور نماینده سابق کارفرمایان در سازمان جهانی کار در گفتگویی با ایرنا در تاریخ سه شنبه 27 بهمن در این باره گفت: «افزایس 40 هزار میلیارد تومانی رقم بودجه به دلیل اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها، خط فقر را به بیش از یک میلیون تومان و نرخ تورم را نیز به بیش از 40 درصد خواهد رساند.» بر اساس تحقیقات موسسه مطالعات انرژی، با افزایش قیمت حاملهای انرزی، مصرف واقعی شاخص رفاه اقتصادی در خانوارهای روستایی 17 تا 30 درصد و در خانوارهای شهری 15 تا 27 درصد کاهش می یابد. همین مطالعه نشان می دهد با فرض افزایش قیمت بنزین به اندازه 400 درصد میانگین تورم 6/5 در افزایش می یابد. تولید و اشتغال نیز به طور متوسط 2/2 و 6/3 درصد کاهش خواهد یافت.» (اعتماد 13 بهمن 88). بیکاری، عدم امنیت شغلی، تعطیلی واحدهای تولیدی داخلی و افزایش واردات از اثرات مستقیم طرح حذف یارانه ها خواهد بود. یکی از اثرات طرح حذف یارانه ها رشد نامتناسب نقدینگی خواهد بود. بر اساس گزارش بانک مرکزی میزان نقدینگی تا پایان شهریور سال جاری به 211 هزار و 661 میلیارد تومان رسید که نسبت به ماه مشابه در سال گذشته 7/26 درصد رشد داشته است. یادآوری می کنم که وقتی احمدی نژاد به قدرت رسید میزان نقدینگی 60 هزار میلیارد تومان بود. بر اساس یک گزارش در اعتماد روز دوشنبه 12 بهمن «افزایش حجم نقدینگی از 190 هزار میلیارد تومان به 200 هزار میلیارد تومان طی شش ماهه منتهی به شهریور 1388 نشان دهنده افزایش 10 هزار میلیارد تومانی و رشد شش درصدی حجم نقدینگی طی این دوره است.» دولت در برابر منبع مالی عظیمی که از حذف یارانه ها به جیب خواهد زد، وعده میزان اندکی یارانه نقدی به اقشار بسیار کم درامد داده است. طرح ارائه این یارانه ها هنوز نامشخص است. در این طرح خانوارها به سه خوشه تقسیم شده اند. خوشه نخست دهکهای اول تا چهارم خوشه دوم دهکهای پنجم تا هفتم حوشه سوم دهکهای هشتم تا دهم چنین فزض شده که اگر درامد سرانه هر نفر در خوشه اول ماهانه 79 هزار تومان و در امد سرانه هر نفر در خوشه دوم 130 هزار تومان باشد یارانه نقدی به انها تعلق می گیرد. رشد قیمتها، انبار شدن منبع عظیم مالی و پخش یارانه هیچ خوانایی با هم نداشته و این طرح به سمت فربه تر شدن دولت، حامیان آن و سرمایه داران و نیز فقیر تر شدن اقشار کم درآمد منجر خواهد شد. بر اساس طرج حذف یارانه ها، قرار است از سال اینده خورشیدی یارانه 16 قلم کالا و خدمات از جمله مواد سوختی نظیر بنزین، گاز برق و کالاهای اساسی مانند گندم، قند و شکر، روغن حذف شود و طی یک دوره پنج ساله مصرف کنندگان هزنیه نهایی این کالاها را بپردازند. کشاکش بر سر منبع مالی به دست آمده از حذف یارانه ها همچنان بین مجلس و دولت در ماه گذشته در جریان بوده است. اعضای مجلس از بی اعتنایی رئیس دولت به دستگاه مقننه و نیز قانون شکایت دارند. برای مثال مجلس تصویب کرده که طرح هدفمند کردن یارانه ها و یا حذف یارانه ها در مدت زمانی 5 سال باشد و دولت در سال اول تا 20 هزار میلیارد تومان در آمد داشته باشد. در حالی که دولت این منبع درامد برای خود را در همان سال اول دوبرابر یعنی 40 هزار میلیارد تومان در نظر گرفته است. مورد دیگر صندوق توسعه ملی است. بر اساس برنامه پنجم اقتصادی قرار بر این بوده که حداقل 20 درصد در آمدهای نفت، گاز و فرآورده های نفتی به این صندوق واریز شود. ایجاد این صندوق به دستور ولی فقیه بوده است. احمد توکلی رئیس بخش پژوهشهای مجلس در رابطه با دست اندازی دولت روی این صندوق می گوید: «شما آقایان دولتی در لایحه بودجه 89 صندوق را تاسیس کرده اید و گفته اید خودمان اساسنامه اش را تصویب می کنیم، در حالی که در سیاستهای کلی آورده شده، مجلس باید اساسنامه صندوق را تصویب کند. بعد 13 هزار و 400 هزار میلیارد تومان به این صندوق واریز کردید و پول نفت را در آن در نظر گرفتید و همه آن را برداشت کردید و یک صندوق خالی باقی گذاشتید.» (اعتماد سه شنبه 20 بهمن)
تعیین بودجه سال 88 به نفع سپاه پاسدارن و بسیجیها
بودجه سال 89، دستگاه نظامی و امنتی رژیم افزایش چشمگیری داشته است. طرح بودجه سال 1389 در تاریخ 4 بهمن به مجلس داده شد. میزان این بودجه 368 هزار میلیارد تومان (معادل 368 میلیارد دلار) در نظر گرفته شده است. این بودجه نسبت به بودجه سال 1387، حدود 90 هزار میلیلارد تومان افزایش داشته است. یعنی 30 درصد نسبت به سال قبل بودجه دولت افزایش پیدا کرده است. نگاهی به ارقام تنظیم شده در این بودجه تقسیم ناعادلانه ثروت مردمی به نفع نهادهای نظامی، و به ضرر مردم آشکار است. این آمارهایی حکومتی است و ابعاد واقعی و عمق فاجعه تقسیم ناعادلانه ثروت را به درستی نشان نمی دهد. بودجه علنی نهادهای نظامی از 11 هزار و 250 میلیارد تومان در سال 1388 به 14 هزار و 735 میلیارد تومان در سال 1389 افزایش یافته است. بودجه ای که برای سپاه پاسداران در نظر گرفته شده از 4 هزار و 850 میلیارد تومان در سال 1388 با 30 درصد افزایش معادل 975 میلیارد تومان به 5 هزار و 825 میلیارد تومان در سال 89 افزایش یافته است. بودجه وزارت دفاع و پشتیبانی 50 درصد افزایش داشته است . بودجه ارتش از 1800 میلیارد تومان به 2 هزار و 213 میلیارد تومان افزایش یافته است. در مطلبی در سایت حکومتی آفتاب تاریخ 10 بهمن، به قلم پرویز بابایی آمده است:«مجموع بودجه نهادهای نظامی از 11250 میلیارد تومان در سال 1388 به 14753 میلیارد تومان در سال 1389 افزایش داشته است. بودجه پیشنهادی سپاه پاسداران از 4850 میلیارد تومان در سال 1388 با 20 درصد افزایش معادل 975 میلیارد تومان به 5825 میلیارد تومان در سال 1389 افزایش یافته است. عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی درگفتگویی با ایسنا به تاریخ 23 بهمن 88 می گوید، بودجه ای که برای وزارت بهداشت در نظر گرفته شده است از 30 درصد افزایش بودجه نسبت به سال قبل، تنها 6 درصد سهم وزارت بهداشت است. وی می گوید: «دولت 8 هزار میلیارد تومان بودجه برای وزارت بهداشت در نظر گرفته که بدون شک با توجه به 2000 میلیارد تومان کسری بودجه وزارت بهداشت و رشد ا6 درصدی بودجه، سرانه شش هزار و پانصد تومانی به زیر 4 هزار تومان خواهد آمد، بنابراین بیشتز از 70 درصد از هزینه های درمان دوباره به دوش مردم می افتد. بی اعتنایی احمدی نژاد نسبت به مجلس و قانون مورد اعتراض نزدیکان خودش قرار گرفته است. توکلی در گفتگویی با اعتماد سه شنبه 20 بهمن گفت که دولت در لایحه پیشنهادی خود به عناوین مختلف اجازه جا به جایی اعتبارات را از مجلس گرفته است. وی در همین رابطه می گوید: «معنای این حرف این است که اصلا بودجه یی نوشته نمی شود و هیچ رقمی قابل اتکا نیست.» وی در اعتراض به بی اعتنایی احمدی نژاد لایحه بودجه سال 89 را غیر واقعی ارزیابی می کند.
افزایش بودجه سپاه و بسیج
احمدی نژاد در سخن پراکنیهای خود هنگام ارائه طرح بودجه به مجلس، بر اهمیت افزایش بودجه بحش فرهنگی تاکید کرد. بر همگان روشن است که بخش فرهنگی جمهوری اسلامی همان تقویت بخشهای نظامی مانند بسیج و سپاه در جهت مقابله با مردم و رواج فرهنگ ارتجاعی ولایت فقیه است. این توجه را می توان در تعیین میزان بودجه برای نهادها و انجمنهای وابسته به دولت مشاهده کرد. احمدی نژآد در رابطه با بخش فرهنگی بودجه می گوید: «علاوه بر بودجه های معمول بخش فرهنگ که در سال 88 به حدود 3 هزار و 400 میلیارد تومان بالغ می شود، 1500 میلیارد تومان به بخش فرهنگ اختصاص داده شد که 900 میلیارد تومان آن برای کارهای نرم افزاری فرهنگ و توسعه تولید و محتوای فرهنگی و 600 میلیارد تومان هم برای زیرساختهای فرهنگی اختصاص می یابد.» (دویجه وله دوشنبه 12 بهمن) در ساختار ولایت فقیه، وظایف پیشبرد فرهنگی در دست بسیج وابسته یه سپاه است. به چند نمونه کارهای فرهنگی که در زیرساختهای دستگاههای نظامی امنیتی رژیم است و برای آن افزایش بودجه در نظر گرفته شده است، در زیر اشاره می کنم. دانشگاه امام صادق که از دانشگاه تربیت رجال برای اشتغال در وزارت کشور و وزارت خارجه و نهادهای نظامی و امنیتی است به عنوان نهاد فرهنگی در نظر گرفته شده است. سازمان تبلیغات اسلامی 37 میلیارد تومان دفتر تبلیغات حوزه علمیه 47 میلیارد تومان شورای عالی حوزه علمیه 191 میلیارد تومان مرکز خدمات حوزه علمیه 114 میلیارد تومان شورای عالی حوزه 6 میلیارد تومان بنیاد فرهنگی مولانا 337 میلیون تومان. این موسسه وابسته به حمید مولانا، مشاور احمدی نزاد است کانون نویسندگان قم 200 میلیون تومان موسسه بصیرت، ترجمان وحی، پرتو ثقلین، موسسه علوم و معارف اسلامی نور، موسسه مصباح الهی، موسسه سفینه النجاه، جزو بنیادهایی هستند که از دولت پول دریافت می کنند. در بودجه سال 1389 کمک هزینه همه اشخاص حقیقی و حقوقی از 43 میلیارد و 517 میلیون تومان به 93 میلیارد و 717 میلیون تومان رسیده است. سهم موسسه اینده روشن (موسسه مهدویت) که رحیم مشاعی رئیس دفتر احمدی نژاد موسس آن است، یک میلیارد و 200 میلیون تومان است. برای مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ریاست حسینیان 500 میلیون تومان در نظر گرفته شده است. برای موسسه اموزشی و پژوهشی خمینی که متعلق به آیت الله مصباح یزدی است نیز برای تملک دارائیهای سرمایه ای مبلغ 10 میلیارد تومان در نظر گرفته شده است. (تهران امروز 10 بهمن 88 ) افزایش کمک به اشخاص حقیقی و حقوقی غیر دولتی در بودجه سال 89 رشد 5/143 درصدی دارد. بودجه نهاد ریاست جمهوری و اشخاص حقوقی و حقیقی که به نحوی به ریاست جمهوری وصل هستند افزایش چشمگیری دارند. علاوه بر افزایش بودجه این اشخاص، در سال 89 بر تعداد آنها هم افزوده شده است. بر اساس همین منبع کمک هزینه های اشخاص حقیقی و حقوقی در جدول بودجه 89 از 43 میلیارد و 517 میلیون تومان به 93 میلیارد و 717 میلیون تومان رسیده است تملک دارائهای سرمایه ای در این جدول و برای کمک به این اشخاص از 21 میلیارد و 500 میلیون تومان به 63 میلیارد و 900 میلیون تومان افزایش یافته است. در مجموع کمک به این اشخاص رشد 5/142 درصدی در بودجه سال 89 را نشان می دهد. در روزهای پایانی سال 88، بار دیگر تعیین حداقل دستمزد کارگران و مزدبگیران بدون مداخله نمایندگان واقعی کارگران و بدون در نظر گرفتن نرخ تورم و سبد هزینه زندگی، در ساخت و پاختهای شورای عالی کار، نمایندگان کارفرمایان در جریان است. با توجه به آمارهای ارائه شده، رشد قیمتها، رشد تورم و اجرایی شدن طرح یارانه ها، از طرف کارشناسان اقتصادی از 800 تا یک میلیون تومان براورد شده است. با توجه به نامتناسب بودن حقوق کارکران و مزدبگیران با این خط فقر، خراب تر شدن وضعیت معاشی مردم پیش بینی می شود. مبارزه برای افزایش دستمزد و رساندن آن به نرخی واقعی و مشارکت نمایندگان واقعی کارکران در تعیین این دستمزد، در حرکتهای اعتراضی کارگران در روزها و ماههای آینده خود را نشان خواهد داد.
زینت میرهاشمی
اول اسفند 1388
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

جمعی از چپ‏های شهر کلن /٨ مارس٬ یک روز زن٬ یک پرسش هر روزه

هنگامیکه در 8 مارس سال 57 زنان ایران سنگر جدیدی علیه هیولای تازه متولد شده جمهورى اسلامی بنا کردند، کمتر کسی باور می‏کرد که گرامی‏داشت این روز برای مردم ایران بویژه زنان، علاوه بر معنای تاریخی‏اش یک نشانه از مبارزه‏ی هر روزه زنان با نظام تبعیض جنسیتی حاکم باشد. پیش از این نیز در تاریخ معاصر ایران، زنان همواره در انواع مبارزات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شرکت داشتند، اما مسئله زن، و حتی خود وجود زن بعنوان یکی از معضلات ایدئولوژیک نظام حاکم، باعث شد تا جنبش زنان ایران بعنوان یک جنبش مستقل سیاسی ضرورت ویژه‏ای پیدا کند و فصل نوینی از مبارزات زنان آغاز شود.
جمهورى اسلامی که در طول عمر خود تحقیر و تبعیض بر زنان را به یک ستون ایدئولوژیک مهم برای حفظ خود تبدیل کرده بود، امروزه سیلی زنان مبارز ایران را بر صورت خود دارد. چه کسی است که نداند شدت وحشی گری اینان بر ضد زنان، نشانه وحشت از فروریزی یکی از ارکان اصلی کنترل سیاسی آنها بر تمامی جامعه است.
جنبش چپ ایران در آستانه شکل‏گیری این اژدهای آدم‏خوار با یک خطای فاحش سیاسی و درک مکانیکی از سوسیالیسم، اهمیت مبارزه علیه سیاست‏های ضد زن رژیم اسلامی برای کنترل کل جامعه را دست کم گرفت و با وعده‏ی حل این مسئله پس از ظهور سوسیالیسم، پاسخ خود به این مسئله را به آینده نامعلوم موکول کرد. این اشتباه جنبش چپ ایران دستاویزی به اردوی لیبرالیسم ایرانی داد تا او خود را پرچم‏دار مبارزات زنان جلوه دهد. آنها فراموش می‏کنند که شروع سیاست‏ها و تصویب قوانین ضد زن، در دوران نخست وزیری، صدارت، وکالت و دولت همه آن مردان لیبرال بود که بر سر زنان ایران فرو ریخت. اولین رئیس جمهور عزیز آنها بود که از موی زنان دلاور ایران اشعه تحریک آمیز میدید و برای حل این مشکل اش او هم فتوای حجاب صادر کرد. پس از فروپاشی سوسیالیسم روسی یاران تازه نفسی به اردوی لیبرال های ایران اضافه شدند. ازاین پس با نیرو و دقلکاری بیشتر٬ یک دوره تلاش کردند تا با تز نسبیت فرهنگی طفلی بنام فمینیسم اسلامی را متولد کنند که بچه سرزا رفت. تلاش دیگر لیبرال‏های ایرانی سیاست‏زدایی از جنبش زنان بوده است. پاسخ به این پرسش که این ترفند تا چه اندازه موفق بوده است، بعهده زنان فعال در این جنبش بویژه آنانی که گرایش چپ دارند، می‏باشد.
امروز جنبش مستقل زنان در مقابل خطر بسیار بزرگی قرار گرفته است که حیات او را بعنوان جنبش مترقى تهدید میکند و آن خطر حل گشتن در اردوی لیبرالیسم و از آن طریق نردبان به قدرت رسیدن مجدد جناح دیگر ارتجاع اسلامی است.
ما فکر می‏کنیم امروز جنبش زنان ایران خود در پی یافتن پاسخ‏های «مسئله زن» برآمده است، اين جنبش بایستی بتواند نسبت خود را با انواع دیگر ستم ها در جامعه طبقاتی، که ستم سرمایه برکار بنیادی‏ترین آنهاست، تعریف کند. به همان اندازه نیز جنبش چپ ایران بایستی بتواند پاسخی امروزی برای نسبت جنبش کارگری و جنبش زنان پیدا کند. پاسخ‏های کهنه و آویختن انواع شعارهای حمایت از زنان بر سر در مغازه‏مان، تا کنون تلنگری به روابط مردسالارانه در جامعه نزده است. رهایی جامعه ایران از چنگال رژیم حاکم تنها با همبستگی همه جنبش‏های اجتماعی موجود در جامعه ایران امکان پذیر است.
ما برای گرامی‏داشت هشت مارس در روز یکشنبه 7 مارس ساعت 17،00 در مراسم معرفى و گرامى داشت جنبش مترقى زنان ايران عليه رژيم جمهورى اسلامى که توسط آنتى فا تهران در محل:
Naturfreundehaus Köln-Kalk, Kapellenstr. 9a (Nähe Kalk Kapelle)
به زبان آلمانی برگذار میگردد و در ميتينگ اعتراض به سرکوب جنبش زنان که در روز دوشنبه ٨ مارس٬ ساعت ١٨ در
Kalker Hauptstr. / Ecke Hollwegstr. (Nähe Kalk Kapelle
برگزار ميگردد٬ شرکت فعال خواهیم داشت و از شما دعوت میکنیم در این مراسم حضور یابید.

پيروز باد مبارزات آزادى خواهى و برابرى طلبى زنان ايران
سرنگون باد جمهورى اسلامى ايران
زنده باد سوسياليسم
جمعی از چپ‏های شهر کلن
chapkoeln@googlemail.com
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

اسماعیل مولودی/هشت مارس را به روز مبارزه عیله آپارتاید جنسی در ایران تبدیل کنیم!

بیش از 30 سال حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی. سرکوب و اختناق، ترور و ایجاد قانونی آپارتاید جنسی و تحمیل بیحقوق به نیمی از جامعه بشری ایران، گواه وجود آپارتاید جنسی در ایران تحت حاکمیت مذهب است. این شرایط مانع بزرگی سر راه همبستگی و همکوشی انسانها در زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. بارقه آپارتاید جنسی را میتوان لمس کرد، دید و بوضوح نشان داد.
جمهوری اسلامی از نظر سیاسی ، زنان را بعنوان وسیله و تایید قوانین اسلامی خود در جامعه مورد استفاده قرار میدهد. اما زنان خود در آسایش و امنیت نیستند. در تظاهرات در اول صف اعتراضات بنفع رژیم شرکتشان میدهند، اما قوانین علیه حرمت و انسانیت خودرا تقویت میکنند، یعنی زنان مجبور میشوند علیه حرمت خود حرکت کنند.
چگونه در زمان آپارتایید نژادی در آفریقا؛ کارگران سیاه پوست در آفریقای جنوبی، بوتسوانا و نامیبیا در تولید جامعه شرکت داشتند و تمام نعمات را تولید میکردند اما درنهایت فقر و تبعیض نژادی بسر میبردند. یا دولتهای سفید پوست سیاه پوستان را اجیر میکردند برای سرکوب سیاهان دیگر.. جمهوری اسلامی با ایجاد قوانین تبعض جنسی زنان را عملا از شرکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، حتی میخواهد مانع کوچکترین شرکت آنها در جامعه باشد. در ایران بیش از شصت در صد زنان و دختران در دانشگاه ها حضور دارند، این خود تحت فشار مبارزات زنان و مردم جمهوری اسلامی مجبور شده زنان را در فعالیتهای جامعه شرکت و دخالت دهد اما با ایجاد قوانین تبعیض جنسی مانع جدی کار آنهاست. برای اثبات این مسائل اشاره میکنم به قوانین ضد زن جمهوری اسلامی و نظر شمارا به قوانین ضد انسانی در حکومت مذهبی جلب مینمایم..
1/مثلا در کار وکالت و در سطح کارشناسی
در ماده 459 قانون مجازات عمومی؛ زنان کارشناس با مردان کارشناس فرق دارند. اين قانون ميگويد گواهی دو کارشناس خبره مرد برای تشخيص جرم کافيست.در غير اينصورت اگر يک کارشناس خبره مرد و دو زن خبره کارشناس نظر بدهند نيز تشخيص قابل قبول است. اينجا به عينه علم و دانش توانايی علمی زنان، تخصص و تحصیلات آنها ارزش مساوی با مردان در همان سطح ندارد و دانش زنان نصف مردان بحساب ميايد. مضاف بر اینها آپارتاید جنسی زنان را مجبور میکند (مثل سیاهان در آمریکا که حق نداشتند بغل دست سفید پوستها در اتوبوس بنشینند) در بخش عقب اتوبوس سوار شوند و در همه محلهای عمومی در جامعه زنان باید پشت سر مردان بصف بایستند.
2/ از نظر اقتصادی و شرکت در فعالتهای اقتصادی، قوانین جمهوری اسلامی میگوید؛
براساس بند چهار از اصل چهل و سوم و بند شش از اصلهای نوزدهم، بيستم و بيست و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی:" اجبار افراد به کار معينی و بهره کشی از ديگری ممنوع است. مردم ايران از هر قوم وقبيله ای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند.رنگ، نژاد، زبان و مانند اينها سبب امتياز نخواهد بود. همه افراد از زن و مرد در حمايت قانون قرار دارند. هر کس حق دارد شغلی را که بدان مايل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق ديگران نيست برگزيند"اولا در اين قانون از برابری جنسی صحبتی در ميان نيست. ثانيا دست صاحب کار را باز گذاشته تا تحت نام مخالفت با شئونات اسلامی يا مصالح عمومی هر بلايی را سر کارگر زن بياورد. مثلا اگر زنی شوهرش مخالف کار کردنش باشد هيچ کس بهش کار نميدهد. طبق ماده 1105 قانون مدنی "مرد رييس و سر پرست خانواده است" حتی جديدا برای صاحب کارانی که زن هستند قانون وضع کرده اند که زنان صاحب رستوران بايد يک مباشر مرد داشته باشند. طبق ضوابط جديد اداره نظارت بر اماکن عمومی ؛ زنان برای مديريت رستوران بايد يک مباشر مرد داشته باشند. در غير اينصورت از فعاليت آنها جلوگيری خواهد شد. رئيس اتحاديه صنف رستوران داران ميگويد: "طبق ضوابط جديد زنان علاوه بر گذراندن تمام مراحل قانونی و ارائه مدارک لازم بايد يک مرد را بعنوان مباشر خود معرفی کنند. در غير اينصورت اجازه کسب نخواهند گرفت" بقول مسئول نيروی انتظامی با نبودن مباشر مرد، امنيت اجتماعی منطقه بخطر ميافتد.
اینها قوانین و مقرارات تبعیض جنسی و چهارچوبه اداری آپارتاید جنسی در ایران را نشان میدهند. اینها نمونه های روشن و بارزی است که درست آپارتاید جنسی در ایران جمهوری اسلامی را رسمیت بخشیده و بهمین خاطر نصف انسانهای جامعه ایران در پرتو ضد انسانی بودن قوانین مذهبی و اسلامی جزو شهروندان درجه دوم هستند. در روز هشت مارس باید علیه این توهین به بشریت ایستاد. جمهوری اسلامی، جمهوری قتل و کشتار و تحمیل بیحقوقی به انسان و نیز زنده کننده دوران توحش انسانها در عصر سیاه و حجر است. باید علیه قوانین آپارتاد جنسی در ایران متحد و یکپارچه شد. صف مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبانه در هشت مارس باید به مارش مبارزه علیه آپارتاید جنسی در ایران تبدیل شود. باید همصدا علیه کلیه قوانین تبعیض جنسی و حجاب ایستاد. جمهوری اسلامی با تحمیل قوانین تبعیض جنسی و آپارتاید جنسی در ایران توانسته است صف مبارزات مردم برای سرنگونی را دچارانشقاق کند.
باید در هشت مارس همکوش و همدوش علیه این وضعیت و علیه حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی ایستاد. اگر بتاریخ هشت مارس و مبارزات پیگیر زنان و مردان آزاده برای برابری نگاه کنیم ، بوضوح پیداست که هیچ جامعه ای نمیتواند آزاد و انسانی باشد مگر مسئله برابری انسانها را عملا به پلاتفرم زندگی مردم درجامعه تبدیل کرده باشد.
زنده باد 8 مارس
زنده باد آزادی برابری
اسماعیل مولودی
اول مارس 2010
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

اسماعیل هوشیار / عمق زنانه ی زمین (به بهانه ی 8 مارس)

عمق زنانه ی زمین
به بهانه 8 مارس تقدیم به کسانی که اهل طفره رفتن نیستند.
سالها پیش هنگامی که برای نخستین بار داستانی از جمالزاده خواندم از آن خوشم آمد و با چند نفس عمیق لذت خودم را از خواندن داستانی به نام "مردها تا کمر، زنها تا سینه" کامل کردم. پس از چند سال دوباره با همان داستان روبرو شدم. اما از آن لذت نخستین بار خبری نبود. از نفس عمیق کشیدن هم تنفر داشتم و تلاش میکردم تا در ذهنم علت اصلی چنین تناقضی را بخوانم و ببینم. داستان، کار ادبی برجسته ای بود و شیوه نگارش ساده آن به دل مینشست. سوژه اصلی داستان، گورکنی بود همراه با پسرش که شغل گورکنی را باید انتخاب میکردند. طبق رسم و آیینی که شاید هنوز هم وجود داشته باشد، گورکن باید قوانینی را در کندن گور برای مردگان رعایت میکرد. گور مردان باید تا کمر گود میشد و گور زنان تا سینه. گور کودکان هم که آسانترین بخش کار بود هیچ قانون خاصی نداشت. گورکن و پسرش از زنها خوششان نمیآمد و همزمان آرزوی مرگ زنان را نیز نمیکردند. بیشتر اوقات هم پس از پایان کار کندن گور زنان، از خستگی بسیار گورکن فراموش میکرد پسرش را از ته گور بیرون آورد و تکرار این داستان بر تنفر پسر از زنان افزوده بود. من هم مانند بسیاری دیگر هنگام خواندن داستان، در فکر بودم که جمالزاده شایسته تقدیر است. اما برای بار دوم که داستان را خواندم، در ژرفای ذهنم تردیدی احساس کردم به همراه این پرسش که آیا به راستی نویسنده حرفی برای گفتن داشته است که آن را بلعیده یا حرفی را زده تا هرکس به فراخور درک خودش برداشت کند؟ داستان ظاهری ساده دارد و به دل مینشیند. اما به شدت بدگمان شده بودم که آیا این تنها یک داستان ساده گورکن است؛ داستان ساده ایی که اشاره به عمق زنانگی زمین میکند اما تا پایان داستان موضوع باز نمیشود. آیا چنین اشاره ایی تنها حرفی است که از زبان و ذهن و قلم هر کسی ممکن است بیرون بزند؟ آیا هر کسی میتواند در ذهنش به چنین ترکیبی از واژه ها برسد که به ظاهر از چند جمله ساده بافته است اما در ژرفای چنین کلماتی که جمله را تشکیل داده اند پیش از هر چیز خاستگاهی فرهنگی وجود دارد که ریشه های تاریخی آن همچنان باقی است و قطور!
از سوی دیگر تفسیرها و تعبیرهای متفاوتی را در محتوای واژه های نمیتوان یافت. هرچند به ظاهر بسیاری خرافات و حکایتها دیگر منسوخ شده اند اما در اعماق زنانگی زمین روح همان خرافات با نام مستعار "قوانین" هنوز حاکم هستند. گویی که همه ی ما گورکن هستیم اما نه با بیلی در دست برای کندن قطعه ایی از زمین، تا که دریابیم کندن زمین نیز آغاز ساده ایی دارد اما پس از چندی کار سختتر خواهد شد. دیگر از آن خاک نرم آغاز کار خبری نیست و به جایش مخلوطی از آهک و خاک فشرده شده طی سالیان ؛ که به سختی کنده و زیر و رو میشود. در لایه های بعدی کار سختتر خواهد شد. سنگریزه های کوبیده شده در آهک هم افزوده میگردد و همانجا عرق آدم درمیآید و آدم حالش از نفس خودش بد میشود. آیا آنجا همان عمق زنانگی زمین است؟ جایی که آدم به نفس نفس میافتد. فرض کنیم همه ما مجبور باشیم تا فقط مدت کوتاهی به جای سوژه داستان جمالزاده کار کنیم. اگر در نخستین گوری که برای زنان میکنیم دچار تناقض نشویم، بی گمان در دومی یا در سومی، ذهنها زیر فشار قرار خواهد گرفت که نقطه آغاز چنین داستان و فرهنگ و ذهنیتی چه بوده است؟ در آغاز که زمین خاکی نرم دارد، کار ساده است و همه تایید خواهند کرد که احکام و قوانینی مانند زنده به گور کردن دختران در گذشته کار زشتی بوده است. چنین مروری تنها محدود به نیمی از وجود انسان نیست بلکه موضوع به همه انسان برمیگردد. این روزها موضوع برده داری هم در ظاهر ورافتاده است و همگان آن را پدیده ایی زشت میدانند. انسانهای بسیاری بهای این گذار گران را پرداخته اند. پیش از آغاز دوران برده داری به دلیل شرایط حاکم بر زندگی بشر در کمون نخستین، شاید انسان مجبور بوده است تا برای زنده ماندن تن به تقسیم کاری بدهد و به خاطر این تقسیم کار و شرایط اجتناب ناپذیر آن دوران، به نیمی از وجود خودش رنگ و نامی خاص بزند و بعدها با پیروی از دوران و آیینهای برده داری، مثل این که از آن دوران خوشش آمده باشد، هر روز بر غلظت چنین فرهنگی که به تبعیض بدون قانون راه میبرد افزوده شد. دوران برده داری به سرآمد و بردگان آزاد شدند. اما داستان زنان قرار نبود پایان گیرد. در تحرکهای آرام و لاک پشت وار، تنها شکل آن کمی دگرگون شد. شاید در شرایط مدرن امروز و گفتگوهای تشریفاتی و لوکس کنونی و زیر پوست تمدن تلاش شود تا از زشتی و تعفنی که بر ذهن انسان چمبره زده است بکاهند اما همواره تنها راه به توجیه میبرند و نق زدنهای شماری روشنفکر هم که دردی از بیماری من دوا نمیکند و در نهایت قوانین موجود ، طبیعی نشان داده خواهد شد و طبیعت زنان هم قانونی! توجیه در توجیه در توجیه. لایه نخست زمین که خاکش نرم و راحت است تا بر زنده به گور کردن زنان و دختران تاخت و از آن ابراز بیزاری کرد. منظورم از تکرار "زنده به گور کردن زنان" هم این است تا مثالی واقعی و تاریخی اورده باشم. وگرنه جان کلام در همه روابطی است که فیزیکی یا غیرفیزیکی از جنس همین زنده به گور کردن است. این روزها صحنه های دو هزار سال پیش را احمقانه و بدوی میخوانند حال آنکه شکل دیگری از همان صحنه ها و مناسبات در قالب فرهنگی شیک و تمیز، همچنان رایج است. قرنها گذشت و در لایه های بعدی ذهن، کار اندکی دشوارتر شد و حکایت همچنان باقی است. کتک خوردن مادران از پدران، خواهران از برادران؛ گروهی زن شدند و گروهی هم شوهر و آنقدر چنین مناسباتی در درون انسان عادی شد که اگر مردی همسرش را کتک نمیزد او را زن ذلیل میخواندند. قتلهای ناموسی برای حفظ حریم خانواده تجویز شد و بالاخره هنگام زایمان، همه نگران که مبادا نوزاد" مادینه" باشد. در ظاهر دوران برده داری تمام شده است. اما زنان همچنان برده باقی ماندند. تنها اندکی شکل آن تفاوت پیدا کرد و امروزین و متمدنانه شده است. لایه بعدیِ؛ کار دشوارتر خواهد شد. آرام آرام، کتک زدن زنان بد و ناشایست و زیر چتر تمدن، غیرقانونی اعلام میشود. یعنی امیدوار باید بود که به زودی انسان در کلیت عینی و ذهنی آن زودتر از این دالان هم عبور کند. اما به جای زخم و دردهای عادی بر پیکر زنان حالازخم زبان است وقوانین خود ساخته مذهبی وغیرمذهبی وتفسیرهای بند تنبانی ؛ که به واسطه آن نقص اصلی رادرطبیعت زنان می بینند .پس زنان ناقص العقل هستند واین از نظراکثریت نرینه های زمین کاملاطبیعی شده است ؛اگرهم عده ایی چنین تئوریهای احمقانه ایی راتائید نمیکنند بیشترناشی از جبراست.امادرعمل روزانه اجتمائی وسیاسی وفرهنگی و....چنان آشفته بازاری است که آدم خودش رانمیتواند پیداکند .اغلب گیج میزنیم که بالاخره اشکال اصلی درکجاست؟درطبیعت زن است؟ دراخلاق مرداست؟....ویادرفرهنگ بیمارگونه حاکم بر انسان وزمین؟ هرچه که هست زیاد وسنگین وعادی شده است ،"آنقدرعادی"که هیچ تناقضی جدی گرفته نمی شود. غافل ازاینکه ناقص العقل بودن زنها براساس فتاوی وقوانین حاکم براغلب جوامع اگرقابل بحث هم باشدکه پوئن مثبتی به حساب انسان نیست .چون آنوقت صحبت از انسان ناقص العقل واقعی تراست .اگرنیمی ازوجود انسان فلج است که کسی یاعاقلی ازفلج بودن خودش خوشش نمیآید.همیشه زجرمیکشد تا بالاخره درمان شود .اما فعلا درمان کیلویی چند؟ کسی احساس بیماری نمیکند. مگر ایرادی هم هست؟چون زنان تاریخا تحت هژمونی بوده اند وبرده هایی رام ؛که مردان پیشرفته وفداکار؛دیگرزنده بگورکردن آنها رابرنمی تابند.اگرفرصت کنند روزتاریخی "زن"راجشن میگیرند قانون درحمایت زنان تصویب میشود شیربها ومهریه وو.......قرنها از شروع وخاتمه دوران برده داری ظاهرا گذشته است.اما همان قوانین دراشکال مختلف ونرخی گرانترهمچنان به نام سنت ودین و.تمدن...جولان میدهد مثلاقیمت یک برده قرنها پیش یک سکه بود حالا3000سکه شده .اما همه اینها درهرمکان وشکل ونامی ریشه اش همان عمق زنانگی زمین است که اثرش همه جا"از ذهن تا قبرستان" دیده و حس میشود.تفاوت فرهنگی"مکان"زمان"جهان اول و دوم وسوم و...همه بهانه است .من به دایی ایراد میگیرم که چرادراثبات وطبیعی بودن برده داری نوین چانه میزنی؟ یکی هم به آفریقایی ایراد میگیرد.آن یکی به امریکایی و امریکایی هم به همه دنیا .مشکل امثال دایی من که ساده ترقابل تشخیص است.چون خودش است پدرسوختگی وپیچیدگی ندارد.همیشه اصرارمیکرد که خلقت زن به خاطرآسایش مرداست و هرکاری هم بکنید مچ پای الاغ نرازالاغ ماده کلفتراست. دایی وزندایی هردومرده اند.اما همان فرهنگ روزانه آبدیت وبا پیچیدگی بیشتری هنوزجولان میدهد.واژه ها ی شیکتری پیدا میکنیم.شاید مثل ادیان خدایی بلد نباشیم توجیه کنیم.ولی از آنها هم معمولاپیچیده ترعمل میشود. دایی جان تمام قدرتش خلاصه میشد در اینکه نجا بت راهمان بکارت تعریف کند. اما روشنفکران وجهان اولی ها دیگه از این حرفها نمیزنند. تازه در روز جهانی زن شادی هم میکنند بدون هیچ تناقضی. بیچاره گورکن که هیچ وقت از رازاین معما سردرنیاورد.وبیچاره ما؛ نه دایی وزندایی! درهیچ محل ونقطه وکشوروفرهنگی تفاوت کیفی وجود ندارد. اکسیژن مردانه در همه جای زمین وجوددارد.نوعی قرارداد .اتمسفری از فکر خودمان ؛ نه مریخیها .کلمه "زن" تبدیل به فرهنگ شده .طبق این قرارداد هر چه که تغییرکند به این کلمه لطفا کاری نداشته باشیم.اگرازواژگان انسان ماده وانسان نراستفاده شود غیرمتمدن تلقی شودو.. وبه این ترتیب کلمه زن مترادف شد با تبعیض وجنس ضعیف و"ظریف" .اینطوری راحتراست ویک مثنوی مزخرفات متمدنانه مرسوم که میگویند طبیعی است تا حضرات نابالغ زمین ازلذت دیدن ستاره های دنباله دارعصربرده داری لذت ببرند.درقرن 21 هستیم و عصرعلوم وآگاهی وپیشرفت. زنا ن ؛حاکمان خانه .آنان را نگاه میکنیم.نوازش میکنیم.یک روزجهانی هم به انها "تقدیم"کرده ایم ورسمییت دارد!یعنی از 365 روزیک روزبه نام زنان و364 روزبه کام مردان. همان یک روزهم که به نام زنان ثبت شد درحد حرف وتبریک وچند شعار وانتقاد خلاصه شد.بعد داستان ازروزبعد ادامه پیدامیکند.مردها مشغول کارخودشان وزنها باید تشکرکنند که جامعه نرینه یک روزرابه نام روززن ثبت کرده...وگفتند بهشت زیرپای مادران است ومزخرفاتی بی قیمت ازهمین قبیل که بیشتربه درد لاپوشانی ردپای بردگی میخورد. درروزجهانی زن همه چیزسالیان است که تکرارمیشود.انواع پیامها وسخنرانیهاوراهپیمایی ومیتینگ و....حداکثردسته گلی ونطقی .رادیو؛تلویزیون.روزنامه...وغوغایی.آشفته بازاری تکراری وباورنکردنی.هیچ برنامه وحرف ونظری بی ربط نیست.جهانی رادرتصویرمیبینیم که حکایتی است پیداونهان وواقعی. مجموعه تمامی برنامه ها وصحبتها وکدها به معرفی خوبیهای جهان ما ختم میشود.صحبت ازخوبیها درزیربمبارانی ازتبلیغات به اغلب اذهان دراشکال مختلف سمت وسویی رامیدهد که میخواهند وخوب میدانند کمترکسی است تاکنترل گوش وذهن وقلب خودش راداشته باشد تاهردروغ وفریبی به راحتی وارد وهم خانه نشود. یک "اروپای خوب"آسیای خوب"آمریکای خوب"افریقای خوب"اقتصادخوب"جنگ خوب"بمب خوب"مرگ خوب"قاضی خوب"تخت خوب"سکس خوب"فتح خوب"قوانین خوب"زندان خوب"شغل خوب"سیم خاردارخوب"عطرخوب"زن خوب"دامن خوب"عاج خوب"سرمایه خوب"کمونیست خوب"تروریست خوب"سرمایه خوب"آهنگ خوب"قارقارخوب"آخوندخوب"پاپ خوب"خاخام خوب"کتاب خوب"آخرت خوب"........وآدمهای بدبخت وگرسنه ایی که دراقصی نقاط جهان فقط بد شانس هستند که نمیتوانند یک" غذای خوب "بخورند!وبالاخره درآخربرنامه ها اگریادمجری مانده باشد با لهجه ایی نمکین ولبخندی چاقویی یک تبریکی "خوب"رابرای روززن پرت میکند وراضی وشنگول میرود تا شبی خوب راباخوابی خوب و.....تکمیل کند تا انرژی لازم رابرای کاروفردایی خوب ذخیره کند. ازفردای روزجهانی زن آدمها لنگان لنگان به کار خودشان مشغول میشوند.مبادامتوهم شویم که درهمان یک روزهم چیزی عوض شده است.امابه هرحال از نظرذهنی وروانی همه آن رایکروز"خوب"برای زنان میدانند.حرف وژستهای تبلیغاتی خوب به طورمستمروروزانه تولید میشود.آخوندها خودشان رامدافع حقوق زنان میدانند ومعتقدند که نیمی ازجامعه رازنان تشکیل میدهند×خسته نباشید!تفاوت درعملکرد بقیه هم درسایرنقاط جهان کمی است ونه کیفی. ازویترینهایی که درزیرپوست شب گوشت قانونی وغیرقانونی انسان میفروشند"فعلا "بگذریم.از مدعی آنچنانی شروع کنیم که آدرسهای غلطی رابه خوردمان میدهد. جایزه صلح نوبل رابه یک زن"آن هم مسلمان وبا روسری"آویزان کردند! مارگارت تاچریک رهبرمقتدرزن بود! رهبرفلان کشور؛وزیرخارجه فلان قاره.......وتلاشهای پررنگ وبیمقداردیگری که برای ذهن همه مخاطبین نیازاست. علیرغم تمامی تلاشهایی که به نام زنان درهرزمینه ایی انجام میشود...بازهم زمین بویی مردانه داردهرقدمی که به بهانه حق وحقوق زنان برداشته میشود بویی نرینه ایی وحشی رامیدهدوطبعا سوالاتی مطرح خواهد شد وچه خوب است که حداقل من ازخودم ودردرون خودم بپرسم که روزجهانی زن چرا؟؟!!!وچرانمیگوییم روزجهانی مرد؟وچراخنده داربه نظرمیرسد اگربگوییم روزجهانی انسان؟ اگرقراربود دیواری ازتبعیض بدوی یا پیشرفته لازم یاضروری باشد.تکامل از ابتدابه گونه ایی پیش میرفت که اساسا سیاره زنان باسیاره مردان جدامیبود وبعد مثلابه طورهفتگی یاماهانه آقایان بلیط رفت وبرگشت به سیاره زنان رابخرندوبروند وبازگردند....واین داستان راتا ته بخوانید که حتما خنده داربه نظرمیرسد.امادرعمل همینطوراست.سیاره یی نامرئی برای زنان ساخته ایم که دارای فرهنگ وتاریخی دنباله دار است. اگرسیاره زنان جدامیبودحداقل مالکی برجسم وروح آنها وجود نداشت. درزمین ماگویاواژه انسان"یک صفت افتخاری است"که سالی یکروزبه صورت تفریحی مردان به زنان میدهند!قانونا شاخص انسان مردان هستند وبه طورسیستماتیک آموزش داده میشود.انسانهای ماده یا"زنان"دراین اتمسفرمردانه قبل از اینکه انسانییت آنها رسمییت داشته باشد زنانگی آنهامطرح"قانونی"ورسمی وکاملاعادی است. وقتی هم اسم زن میآیدابتدامخلوطی ازغریزه وادبیاتی مسخره باهم قاطی میکنند وباماکزیمم تلاش میروند تادردفترخاطراتشان ثبت کنند که چگونه ان شب زنی باالتماس خودش رابه مردی تعارف کرده است!بعد ازنمره دادن به جسم ونوع گوشت" زن"باخودویا دوستانش درمحافل نزدیک ممکن است صحبت وتشویق برای برپایی کانون گرم خانواده هم بشودبا شاخص هایی که میگویند ارزش است."اشپزی"لباسشویی"بچه داری"تمیزی......ودرقدم آخربه زن اجازه کارکردن درجامعه وبیرون هم داده شود چون به اقتصاد خانه کمک خواهد شد.البته درکناراین کمک اقتصادی زنان نبایدازامورخانه وخانواده غافل شونداینها جزوتکالیف قانونی وشرعی زنان است.وطبق همین قانون هرکاری یاشغلی مناسب زنان نیست. دریایی ازتبعیض که فرمول بندی واشکال خودشان رادارند.قرنها است که هیچ انسانی ازآوازشب درزیرپوست زمین غمباد نمیگیرد. تضادهای طبقاتی درجوامع بشری درهردورانی انگیزه های لازم ومثبتی رابه طبقه محکوم داده است.بردگان"دهقانان"کارگران". درتمامی این دورانها به موضوع زنان اززوایای مختلفی پرداخته ویاوارد شده ایم.اما به هیچ نتیجه ریشه ایی وانسانی راه نبرده است ، حرکتهای لاکپشتی که به مثابه مسکنی عمل کرده است.چرا؟ آیا تضادزنان طبقاتی است وهنوزنوبت آنهانشده است؟اگرتضاد طبقاتی نیست"پس این آپارتاید جنسی وباورآن همان بیماری ومشکل انسان است که به وسعت کره زمین وطول تاریخ انسان عمیق وگسترده است.ازنقش مذاهب فعلامیگذریم که چطوردرطول تاریخ به این بیماری انسان مهرتایید شرعی وطبیعی زده ومیزند. اگربردگان درمقابل برده داران ایستادگی کرده وجنگیدند ودهقان وفئودال وکارگروبوروژوا... اما درمورد زنان اغلب نمیخواهیم با این سوال مواجه شویم که ازکجا باید شروع کرد وآیا به جنگ چه کسانی باید رفت؟مردان بد؟دیکتاتوری مردان؟ تردید نکنید که این داستان وتضاد یا بیماری طبقاتی نیست .... مربوط به انسان است.زاویه ورودتک تک افراد بشردرهرمکان وزمانی فقط وفقط بایدذهن خودمان باشدبیماری درپدیده واحدی به نام انسان ریشه داروعمیق است قبل از رفتن به جنگ این غده سرطانی دردرون خودمان باید ابتداباورکنیم که بیمارهستیم.اگربه این بیماری درذهن وتفکرباوری نباشد ویاحتی کوچکترین شکی داشته باشیم"تردید نکنید خواه ناخواه مبلغ ومروج این بیماری باقی خواهیم ماند." فرهنگ وذهن واکسیژن موجود مسموم است.عبوراین اکسیژن مسموم ازفیلترهای تاریخ گذشته وبی اثرفریبی بیش نیست.سرخودمان راشیره نمالیم.به نظرمن هرفرد یاجامعه ایی که چنین نیازی رااحساس ویا به آن دامن بزند فقط برروی چرک وعفونت درونی باروکشی زیبا سرپوش گذاشته است موضوع به خوبی یابدی فرد یا مرد ربطی ندارد چون ودرآن صورت برده داری هم بد نباید باشد!پس بحث کنیم راجع به برده دارخوب وبرده داربد...وبردگان خوب وبد....خوش اخلاق وبد اخلاق...قوانین خوب وبد.... خانه ازپای بست ویران است ازطفره رفتن بپرهیزیم. به خودمان بیاییم که چرا نیمی ازوجود انسان باید به بردگی رفته باشد؟چراهنوزدرعبورازاین دوران برده داری نوین شک وتردید وجود دارد؟ روی سخنم با فقها وحجاج نیست.باتمدن قرن21 است. در بهترین حا لت ممکن است اعتراف کردکه بله"بیماری وجود دارد"اما همزمان به نوازش آن غده سرطانی درون، ادامه میدهیم. نگاهی دقیقتروظریفتربه زندگی روزمره خودمان شاید کمکمان کند درجوامع پیشرفته ویاغیرپیشرفته قوانین زنانه مردانه بخشی ازفرهنگ ونظم اجتماعی شده است اسباب بازیهای پسرانه ودخترانه که ورای "طبیعت" است.دست زدن ویازیروکردن آن جرم است و..... هرگونه تبعیض بزرگ وکوچک"عیان ونهان"دریده وشیک"و....رابه نام قانون وتوجیه "طبعت انسان "مدون ورسمی کرده اند وازبدوتولد هرانسانی درگوشها آوازقارقارسرمیدهند که پسریعنی این ودختریعنی آن! ساده لوحی است اگرعده ایی فکرکنند که باید جای اسباب بازیها راعوض کرد همان کاری که قرنها درحال انجام شدن است.عوض کردن قانون وتصویب قوانین بهتربرای زنان!این تفکرمسموم وغلط رااگرکناری بگذاریم.دیگرنیازی به تصویب قانون بهترودفاع ازحقوق زنان نیست وهرآنچه درزمین وجود داردازطبیعت وعلم امکانات وقانون و....فقط درخدمت انسانها خواهد بود اعم ازسیاه وسفید ویا نروماده.... درآینده چنین رویایی قطعا محقق خواهد شد.ولی درحال حاضرهنوزهم وزن چنین کوهی ازیخ دراذهان آنقدر زیاد است که حتی بایک انفجارهم کاری ازپیش نخواهد رفت.انفجارحداکثرسوراخی دردل کوه ایجاد خواهد کرد اما به دلیل برودت وسرمای حاکم برکل کوه یخ خیلی سریع محل سوراخ شده دوباره بسته خواهد شد .برای آب شدن یخ این کوه تبعیض باید ازاذهان بیمارومعیوب خودمان شروع کنیم.سطح وسیع زمین رااتمسفرمردانه پرکرده وانسان افلیج هنوزازبردگی نیمی ازوجود خودش حالش بد نمیشود که یعنی مبلغ آن هم هست. پژواک آهنگ کلنگ گورکن عمق زنانگی زمین رافقط فریاد نمیزند "نقاشی هم" میکندودراین تابلوی "تحریف ودروغ تاریخی"هیچ دستی ازموجودات غیرزمینی درکارنیست.اگراحساس متمدن بودن خیلی ها را"خفه کرده"چون مفتخرند که هیچ فرقی بین انسان سیاه وسفید نبینند پس تلاش کنیم تا خفگی نیمی ازوجود خودمان رابرنتابیم. زنها ناقص العقل نیستند بلکه انسان درتمامییت خود هنوزناقص العقل است. زنها ضعیف نیستند بلکه این انسان ضعیف است که درمقام ارزشهای انسانی هنوزبا لغ نشده است! عمق زنانگی زمین یک تحریف پررنگ تاریخی ومحصول اذهان ملول وعلیلی است که به طورمطلق کروکورنیستند اماهنوزهم ازپرشدن ریه های خود بااکسیژن نرینه ایی وحشی ومسموم درروی زمین لذت میبرند!چنین تزویرکهنه ایی برازنده هیچ تبریکی نیست. برروزفرخنده ایی شادی کنیم که همگی بردرمان ذهن بیمارخود"داوطلبی" مصر هستیم وچه روزمبارکی.
روزی از روزها
اسماعیل هوشیار (سهراب)
hoshyaresmaeil@yahoo.com
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

اتحاد زنان آزادیخواه / گرامی باد 8 مارس روز جهانی زن

8 مارس همواره سمبل و یاد آور مبارزات زنان جهان برای تغییر شرایط ناعادلانه اقتصادی و اجتماعی بوده است. امروز زنان ایران در شرایطی به استقبال روز جهانی زن می روند که توده های عظیمی از مردم ایران برای دگرگونی شرایط اقتصادی و اجتماعی ظالمانه حاکم بپا خاسته و مبارزه میکنند. حضور گسترده زنان در این جنبش به آن عظمت میبخشد.
ما امروز شاهدیم که زنان در مبارزات عظیم جاری بر علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی شجاعت ها و دلاوری هایی قابل تحسینی از خود نشان می دهند که جهانیان را به حیرت انداخته است. علت این امر و قاطعیت زنان در مبارزه بی امان خود با رژیم دقیقا به دلیل ستمی است که بطور مضاعف تحت حاکمیت نظام سرمایه داری ایران بر زنان روا می شود و این امر انگیزه ای قوی برای مبارزه در میان آنان بوجود آورده است.
زنان ستمدیده ایران بیش از 30 سال است که شاهد جنایتهای رژیم جمهوری اسلامی در حق خویش هستند. آنان تحت شدیدترین فشارهای سیاسی و اجتماعی قرار دارند. سالیان سال است که تفکرات ارتجاعی و سنتهای عقب افتاده مذهبی به عنوان ابزار قدرتمند و موثری در دست رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی در جهت حفظ منافع سرمایه داران بکار گرفته می شود. سلب آزادی پوشش از زنان همراه با اعمال مجازات های قرون وسطائی در کنار قوانین تبعیض آمیزی در ارتباط با حق سفر، حق طلاق، حق حضانت فرزندان از جمله مسایلی هستند که زنان چه در عرصه خصوصی و خانوادگی و چه در عرصه اجتماعی با آن دست و پنجه نرم می کنند. به طور کلی به هر حوزه از زندگی زنان در جامعه ایران توجه شود، درجه تحت ستم بودن و محرومیت زنان بیشتر آشکار می شود. همچنانکه آمار بیکاری در میان زنان نیز بسیار بالاست و این امر خود باعث فقر و بدبختی و دربدری گسترده در میان زنان جامعه ما است.
این نکته بسیار مهمی است که زنان ایران با این که در تمام طول حیات ننگین رژیم جمهوری اسلامی در معرض شدیدترین اجحافات و بی عدالتی های اجتماعی قرار داشته اند، اما آن ها همواره در تمامی صحنه های مبارزاتی حضوری فعال داشته و علیرغم تمام خشونت ها و سرکوب های بیرحمانه رژیم همچنان با جدیت تمام بر مطالبات خود پافشاری کرده و هزینه های سنگینی نیز در این راه پرداخته اند.
در حرکت انقلابی ای که از خرداد ماه سال جاری در جامعه ما آغاز شده پیگیری و تداوم مبارزات زنان مبارز و رزمنده ایران بسیار شورانگیز و قابل تقدیر بوده و امیدهای بسیاری در دل ستمدیدگان زنده می کند. اگر چه این مبارزات شدیدا مورد سرکوب قرار گرفته است اما در بستر همین مبارزات است که بسیاری از توهمات و برداشت های نادرست از بین می برد. مثلاً در جریان همین جنبش است که می بینیم زنان اصلاح طلب که خواهان حفظ رژیم جمهوری اسلامی بوده و مسیر حرکت و تلاش هایشان در رابطه با مسأله زن را این امر تعیین می کند، نمی توانند متحد زنان مبارز ما باشند. اما چون منافع و مصالح زنان دلیر و مبارز ایران با نابودی جمهوری اسلامی گره خورده است، آنها مبارزه سترگ خود در جهت سرنگونی رژیم زن ستیز و جنایتکار جمهوری اسلامی را نه در اتحاد با زنان اصلاح طلب بلکه همدوش با همرزمان مرد خود به پیش می برند. زنان اصلاح طلب در جهت کند کردن آهنگ مبارزات و انحراف آن از مسیر سرنگونی رژیم، حتی منتظری را که یکی از بانیان اصلی به بند کشیدن زنان و پایمال کردن حقوق آنها در جامعه ما بود، "پدرحقوق بشر" خواندند، در حالی که اکثریت زنان آگاه و تحت ستم ایران همراه با مردان آگاه و مبارز از مراسم های مذهبی نیز برای سر دادن شعار سرنگونی طلب از قبیل شعار "این ماه، ماه خون است، رژیم سرنگون است" نیز استفاده می کنند و کلیت رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی را آماج حمله های خود قرار میدهند.
واقعیت این است که هر حرکت مبارزاتی، با تجربه های گرانبهائی که در اختیار مردم قرار می دهد، راه گشای حرکتهای بعدی بوده و موجب آگاهی بیشتر در میان توده های مردم خواهد شد و تا جائی پیش خواهد رفت که بساط ظلم و جور این ستمگران بالاخره به دست توده های مردم، زنان و مردان انقلابی و آگاه از میان برداشته شود. در حال حاضر آنچه دارای اهمیت اساسی است این است که همه ما انرژی مبارزاتی خود را در جهت سرنگونی کلیت رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی با همه دارو دسته های ارتجاعی آن بکار گرفته و با نابودی این رژیم امکان تحقق خواسته های برحق زنان ایران را مهیا سازیم.
هر چه پرخروش تر باد مبارزات زنان دلیر و آزادیخواه ایران در راه سرنگونی رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی.
گرامی باد 8 مارس روز جهانی.
زنده باد آزادی.
جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته نابود باید گردد.
اتحاد زنان آزادیخواه
25 فوریه 2010
etehadezan@gmail.com
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

گرامی باد 19 بهمن سرآغاز جنبش مسلحانه‌ی خلق ایران

سی‌ونه سال پیش، در شامگاه 19 بهمن 1349، با حمله‌ی پیش‌گامان مسلح خلق به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل در استان گیلان، فصل جدیدی در تاریخ مبارزات طبقاتی در ایران گشوده می‌شود.
این حرکت، نتیجه‌ی تلاش‌های شبانه‌روزی گروهی از جوانان کمونیستی بود که از طریق مطالعه و بررسی مهم‌ترین دست‌آوردهای تئوریک جنبش کمونیستی جهان، و انجام تحقیقات علمی در شهرها و روستاهای مختلف ایران، و تجزیه و تحلیل مناسبات اقتصادی و سیاسی در ایران و جهان، نهایتا به این نتیجه رسیده بودند که سلطه‌ی امپریالیسم از طریق حاکمیت اقتصادی و سیاسی سرمایه‌داری وابسته به آن، مهم‌ترین مانع توسعه‌ی اجتماعی و سیاسی جامعه می‌باشد و راه رهائی خلق‌های ایران از سلطه‌ی دیکتاتوری امپریالیستی، همانا مبارزه‌ی مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک است و بر اساس این تئوری، سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران تشکیل ‌گردید.
با رشد و گسترش مبارزه‌ی مسلحانه‌ی سازمان و تثبیت این شکل از مبارزه در بطن جامعه، مادامی که تئوری انقلابی مبارزه‌ی مسلحانه، راهنمای عمل سازمان چریک‌های فدائی خلق بود، تاثیر مبارزات انقلابی سازمان و استقبال توده‌های کارگر و زحمت‌کش جامعه از این مبارزات به وضوح قابل مشاهده بود، ولی با رد این تئوری از سوی عناصر اپورتونیست و ریویزیونیست درون سازمان در نیمه‌ی دوم دهه‌ی 50، دوران افول و اضمحلال سازمان آغاز ‌گردید به طوری که در جریان اوج مبارزات انقلابی توده‌ها در سال‌های 56 و 57 و جای‌گزینی رژیم‌ وابسته‌ی شاهنشاهی با رژیم وابسته‌ی جمهوری اسلامی از سوی امپریالیست‌ها، صرف‌نظر از تعدادی از اعضاء صادق سازمان، به طور کلی سازمان از شناخت و تحلیل شرائط جدید بازمانده و نه تنها از ایفاء نقش انقلابی خویش درمی‌ماند، بلکه اکثریت اعضاء سازمان، به خدمت رژیم جدید درآمده و در سرکوب مبارزات و خواسته‌های انقلابی توده‌ها فعالانه شرکت می‌کنند.
عدم درک صحیح از شرائط جدید از سوی سازمان‌های انقلابی و سرکوب شدیدتر و پیچیده‌تر دشمن، آن‌چنان ضربه‌های سهمناکی بر جنبش انقلابی ایران وارد می‌سازد که پس از مدتی، ارتباط روشنفکران انقلابی و توده‌ها به کلی قطع می‌گردد و این قطع ارتباط از یک سو، باعث تضعیف بیش‌تر سازمان‌های انقلابی و از سوی دیگر باعث عدم برخورداری نسل جدید از تجارب انقلابی نسل قبلی می‌گردد.
در دوران حاکمیت رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی، علی‌رغم تمام تلاش‌های بی‌دریغ عناصر صادق و معتقد به استراتژی اولیه‌ی سازمان، جهت ادامه‌ی راه چریک‌های فدائی خلق، تمام حرکت‌های مبارزاتی کارگران و زحمت‌کشان ایران علیه رژیم دست‌نشانده‌ی جمهوری اسلامی بدون رهبری و سازمان‌دهی انقلابی مانده و منجر به سرنگونی رژیم جنایت‌کار جمهوری اسلامی، برچیده‌شدن مناسبات سرمایه‌داری و نهایتا قطع سلطه‌ی امپریالیستی نگردیده است.
همچنان‌که در ماه‌های اخیر خیابان‌های شهرهای مختلف ایران و به خصوص تهران، شاهد مبارزات قهرمانانه و شجاعانه‌ی توده‌‌های به جان آمده‌ بوده است، ولی شکل و محتوای این مبارزات، عارضه‌های ضعف‌ فوق‌الذکر را به خوبی نشان می‌دهند که علی‌رغم تمام جان‌فشانی‌های قهرمانانه‌ی توده‌های مبارز ایران، چگونه در شرائط فقدان رهبری و عدم سازمان‌دهی انقلابی، حرکت‌های خودجوش مبارزاتی توده‌های میهن‌مان توسط عناصر و محافل وابسته به امپریالیسم به انحراف کشیده شده و به نتیجه‌ی مطلوب که همانا رهائی توده‌ها از سلطه‌ی امپریالیسم و سیستم سرمایه‌داری می‌باشد، نمی‌رسد.
بنابراین، مبارزات اخیر خلق‌های تحت ستم، بار دیگر صحت تئوری مبارزه‌ی مسلحانه را به اثبات می‌رساند که جهت رهائی توده‌های تحت ستم از سلطه‌ی دیکتاتوری امپریالیستی هیچ راهی جز مبارزه‌ی مسلحانه‌ی توده‌ای و طولانی وجود ندارد و "تنها در اين زمينه است که اشکال ديگر و پرتنوع مبارزه، ضروری و سودمند می‌افتد."
برافراشته‌باد پرچم مبارزه‌ی مسلحانه!
مرگ بر امپریالیسم و سگ‌های زنجیری‌اش!
سرنگون باد رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی!
برقرارباد جمهوری دمکراتیک خلق به رهبری طبقه‌ی کارگر!
سازمان 19 بهمن
فوریه 2010
pouyan@19bahman.net
www.19bahman.net
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

حمید قربانی / دوکمپین و یک اعتصاب کارگری

Download the original attachment
مقدمه ای بر دوکمپین و یک اعتصاب کارگری
براثر بحرانی که چند سال است دامن گیر سرمایه شده است، سرمایه هم در نبود تشکلات واقعن طبقاتی کارگران و متأسفانه سلطه لیبرالیسم و رفرمیسم برجنبش طبقه کارگر در اشکال احزاب کمونیست اروپائی که دیگر کلن از این نام نیز اکثرن دست کشیده و خود را چپ می نامند، و خصوصن در اروپا سلطه سوسیال دموکراسی دوبله راست شده و همکار نئولیبرالیسم و نئوکنسرواتیو مانند احزاب کارگر انگلیس و سوسیال دموکراسی آلمان و... به عناوین مختلف و به انحای گوناگون حملات خود را به زندگی و معیشت کارگران شدت داده است. این حملات تا حدی است که حتا سرمایه اتحادیه زرد را نیز تحمل نمی کند ولی با این همه چون زندگی و هستی طبقه کارگر مطرح است و از طرف دیگر با پیشرفت دانش، آگاهی کارگران هم بالا رفته و بویژه در غرب با تجربه ای که از زندگی نسبتن مرفه ای که در سال های طولانی کارگران از آن برخوردار بودند. این مسئله نیز خود ناشی از عوامل گوناگونی بود که من در این جا به دو تا که مهم می دانم خیلی باختصار اشاره ای می کنم. اما دو عامل ، یکی اینکه سرمایه از ترس تکرار تجربه انقلاب اکتبر که جهان اش را لرزانده بود و ارتعاش های آن برای سا لهای مدیدی محسوس بود و از طرف دیگر با رشد اقتصادی که بعد از جنگ دوم جهانی یکی ناشی از خود جنگ که نیروهای تولیدی را در ا بعاد وسیعی نابود کرده بود و دیگری بعلت یورش سرمایه امپریالیستی به کشورهای پیرامونی و ایجاد دولت های دیکتاتوری سرمایه در آنها و تحمیل فقر و فاقه به آنها می توانست در غرب برای کارگران زندگی نسبتن مرفه ای تهیه ببیند. این زندگی و تجریه آن ؛ در زمان یورش سرمایه و در حال حاضر حرکت هائی از پائین در سراسر جهان و بویژه در اروپا را شاهدیم. کارگران و تودههای مردم می خواهند که از زندگی شان دفاع کنند و بایسته است که بکنند. سرمایه داران و دولت هایشان نیز مخصوصن در این دوره بحرانی حاظر بعفب نشینی نیستند و کارگران و تودههای زحمتکش را مورد تعرض قرار می دهند. در همین هفته از این نوع حرکت ها ما شاهد چندین حرکت از جمله اعتصاب یک روزه خلبانان لوفت هانزا در آلمان و اعلام اعتصاب کارکنان هواپیمائی در دو کشور فرانسه و انگلیس بودیم که از آنها بعنوان خطراتی که صنایع هواپیمائی و شرکت های مسافری را می تواند در خطر قرار دهد نام برده شد. اعتصاب 4 روزاعلام شده خلبانان در آلمان در روز اول بر سرسختی مدیران و صاحبان سهام لوفت هانزا چیره شده و آنها را به پای میز مذاکره کشاند و از اعتصاب در فرانسه و انگلیس فعلن اطلاع دقیقی ندارم . و اما در یونان در روز اول اعتصاب کارکنان بخش عمومی که 30 هزار نفر در تظاهراتی در آتن پایتخت این کشور شرکت نمودند که در زیر ترجمه یک خبر از آن را می خوانید، باعث شد که اولن اتحادیه اروپا به دست و پا بی افتد و به همراه صندوق بین المللی پول و بانگ مرکزی این اتحادیه فورن کفش و کلاه کرده وهیئت های شان را به این کشور بفرستند. در خود یونان هم دولت سوسیال دموکرات که با وعده بهتر کردن اوضاع زندگی تودهها آمده است سرکار، ولی هنوز نه رسیده می خواهد که بازار صرفه جوئی نه برای سرمایه داران و سوداندوزان بلکه برای کارگران و تودههای زحمتکش مانند کارمندان دون پایه و زجمتکش و کارکنان بخش عمومی ملنند معلمان و پرستاران و پوست و وسائل نقلیه یعنی بخش دیگر طبقه کارگر(کارگر خدماتی) را گرم کند، زمانی که خو.د را مواجه با حرکت اعتصابی که برای دومین بار در طول یک ماه ، جامعه را از حرکت باز داشته هر چند بطورموقت، به اتحادیه اروپا پرخاش می کند و خود را معبون شده از طرف این اتحادیه و سازمان بزرگترش یعنی اتحاد بین کشورهای اروپائی می بیند. حتا به یاد خسارت خواهی از آلمان به خاظر صدمات و دزدیهای دولت نازیست افتاده است. یعنی می خواهد خویش را طرفدار توده ها نشان داده و در تنور ناسیونالیسم بدمد، بلکه گریبان خود از دست تودههای خشمگین از دو روئی اش بیرون کشد و همان کند که می باید بکند.
این است مختصری در باره اوضاع کنونی ولی تا زمانی که طبقه کارگر با یک استراتژی سوسیالیستی به میدان پا نگذارد و سازمانهای متکی به قدرت طبقاتی خویش را بوجود نیاورد و دارای سازمان و حزب سوسیالیست اش نگردد، اوضاع چندان تغییری به نفع طبقه کارگر و تودههای رنجدیده به نظر من نمی کند.
من به نوبه خودم کوشش می کنم که یکسری اخبار و گزارش را از این مبارزات ترجمه و ارائه دهم . با این امید اکه برای تجربه اندوزی و درس گرفتن از مبارزات همطبقه ایهای خود، طبقه کارگر ایران بتواند از آنها استفاده نماید و مخصوصن در چنین موقعیتی به کارش آید. در ایران هم اکنون شرایطی است که یک جنبش توده ای و ضد دیکتاتوری و برای دموکراسی و آزادی در جریان است . این جنبش رژیم را در تنگنا قرار داده است. به زبان بهتر مانند طناب داری می ماند که بر دورگردنش پیچ خورده است و به نظر می رسد که به این آسانی هم سران رژیم نمی توانند خود را از آن خلاص نمایند. اگر طبقه کارگر با اشکال مبارزه خود یعنی در سرلوحه آنها اعتصاب وارد این مبارزه شود و در دل این مبارزه و با فرصتی که بدست می آورد، تشکلات خویش را سر و سامان دهد، امید این که این رژیم راهم مانند نظام شاهنشاهی به دیار نیستی بفرستد،اصلن امید واهی نیست. با امید چنین اتفاقی، توجه شما را به سه خبر در حول و حوش اوضاع اروپا جلب می کنم. امیدوارم که خوانندگان این گزارشات و اخبار به درخواست هائی که در آن مطرح است، جواب مثبت داده و همبستگی بین المللی خود را در ایام نزدیک به روز جهانی زنان کارگر، عملن نشان دهند.
راستی یادمان نرود که امسال روز جهانی زنان کارگر و رحمتکش برای ما کارگران زن و مرد در ایران از اهمیت خاصی برخوردار است و می تواند مبارزاتمان را یک قدم و یا چندین قدم به جلو سوق دهد. در این جا از فرصت استفاده کرده و فرارسیدن آنرا به همه شما رفقا و دوستان عزیز، کارگران زن و مرد و تمامی انسانهای آزادیخواه و خواهان یک جامعه بدون تبعیض و شکنجه و اعدام و عاری از طبقات و دولت تبریک می گویم. باشد که کوشش ما به هدف برسد وبه کشت و کشتار برای همیشه پایان دهد و آزادی زن یعنی معیار آزادی جامعه، به رویمان لبخند زند و تن و جان رنجدیده مان و بویژ زنان به طور کلی و مادران داغدیده و عزادار مان را مخصوصن مرهمی واقعی باشد.
خبر دو کمپین زیر بوسیله سایت آعاز کارگر( Labour Start) به سراسر جهان مخابره شده اند. خیر سومی را از صفحه خبر گزاری رسمی سوئد (TT) به فارسی برکردانده ام.
حمید قربانی
8 اسفند ماه 1388
27 فوریه 2010
ترجمه دو.کمپین و یک خبر کارگری
این مسئله که در یک هفته سایت آغاز کارگر دو کمپین بین المللی را همزمان اعلام نماید، طبیعی نیست وخیلی به ندرت اتفاق می افتد چه آنکه در یک روز باشد، ولی ما امروز انتخاب دیگری نداریم.ما امروز یک اعتصاب در ایرلند داریم و یک زن فعال اتحادیه ای در ترکیه که نمی توانند منتظر بمانند.
بر طبق گزارش فدراسیون جهانی اتحادیه کارگران و کارمندان بخش عمومی سحرتومر منشی اتحادیه کارکنان عمومی (بهداشت و درمان و خدمات عممومی) مجبور است که در سال 2010 روز جهانی زن را در زندان ترکیه بگذارند.اما طرفداران جهانی او می گویند که آنها می توانند درب زندان باز کرده و او را آزاد نمایند.
یک دقیقه از وفت خود را صرف امضاء نمودن نامه اعترضی زیر به نخست وزیر ترکیه کنید. آدرس متن انگلیسی نامه و فرستادن
http://www.labourstart.org/cgi-bin/solidarityforever/show_campaign.cgi?c=630
همزمان، دو انسان کارگر و فعال اتحادیه ای در ناس(Naas) در خارج از شرکت غذای سبز در ایرلند دست به اعتصاب غذا زده اند. آنها متعلق به اتحادیه مهندسین برق هستند. اولین مرد اعتصاب خود را در روز 17 فوریه شروع کرد و دومی در 24 فوریه و سومین بخش این آکسیون قرار است که در 3 مارس به آنها بپیوندد. آنها این اقدامات خود را بعد یک سال اعتصاب و پیکت نگهابانی بر درب این شرکت که شرکت دختر شرکت بزرگ غذای سبز بریتانیا به نام گروه غذاهای شمالی است، تمام ابتکارات را در رابطه با دولت ایرلند، برای حل اختلاف به دور انداخت، شروع کرده اند. اختلاف این است که شرکت آنها را بعلت فعا لیت و نمایندگی اتحایه ای اخراج کرده است. شرکت حق داشتن اتحادیه را برای کارکنان به رسمیت نمی شناسد.
دوستان عزیزان این پیام را به شرکت به فرستید. آدرس فرستادن و متن انگلیسی پیام
http://www.labourstart.org/cgi-bin/solidarityforever/show_campaign.cgi?c=629
این را برای دوستان خود در اتحادیه خویش ارسال کند. این پیام را پخش نمائید.
متشکرم و تعطیلات خوبی داشته باشید.
مسئول سایت اریک لی
و اما سرگذشت و اقدام پیشنهادی یعنی متن نامه های ارسالی
در مورد سحر تومر
اقدام کن الآن
ترکیه: مبارک باد فعال اتحادیه ای زندانی خانم سحر تومر
فعال اتحادیه ای سحرتومر، منشی بخش کارکنان درمان و بهداشت و خدمات اجتماعی در ترکیه را مجبور کرده اند که روز جهانی زن سال 2010 را در زندان سپری کند. ما بدین مناسبت پیشاپیش به او تبریک می گوئیم
اما اقدامات همبستگی جهانی می تواند درهای زندان باز کند و آزادی را برای او همراه بیآورد.
خانم تومر اکنون نزدیک یک سال است که بدون اینکه دادگاهی مناسب تشکیل یافته و حکم ویژه ای گرفته باشد، در زندانی که آنرا ار نوع تیپ اف (F) می نامند بسر می برد. کفنداسیون جهانی کارگران و کارمندان بخش عمومی و یا دولتی بر این اعتقاد است که او را بعلت فعالیت اتحادیه ای و برای کارگران و فعال بودن در جنبش زنان و نیز فعالتیتش در روز جهانی زن در 8 مارس سال گذشته در کشور است که دستگیر و رندانی کرده اند و نه چیز دیگری. خانم تومر که کردستانی است در آپریل سال 2009 بازداشت و زندانی شد. اتفاق او مانند اتفاقی است که برای خانم مریم اوزگوت رهبر اتحادیه ای که به اتهام ارتباط با یک سازمان تروریستی زندانی کرده اند، می باشد. این بدین معنی است که به او نیز اتهام ارتباط با سازمان ترویستی بسته اند. اوزگوت بعد از 8 ماه زندانی بودن بر اثر یک اعتراض بزرگ جهانی که بوسیله کنفدراسیون جهانی کارکنان و کارمندان بخش عمومی رهبری گردید از زندان آزاد شد.
کنفدراسیون مزبور این پرونده را دنبال می کند. دادگاه خانم تومر را در نهم مارس می خواهند برگزار کنند. سندیکا ایسک و اپسو (ISKA) و (EPSU) یک نامه مشترک اعتراضی برای نخست وزیر ترکیه نوشته اند و خواسته اند که تمام اتهامات بر علیه سحر تومرباید پس گرفته شده و او فورن از زندان آزاد گردد. کنفدراسیون جهانی کارگران و کارمندان بخش دولتی(عمومی) از تمام اتحادیه ها ی کارگری و تمام فعالین اتحادیه ای و مدافعان حقوق کارگران خواسته است، نامه های شبیه دو اتحادیه ترکیه را امضاء و برای نخست وزیر ترکیه ارسال کنند. سایت آغاز کارگر از شما دعوت می کند که همین الآن نامه زیر را امضاء و ارسال نمائید.
http://www.labourstart.org/cgi-bin/solidarityforever/show_campaign.cgi?c=630

خانم تومر از طرف همکاران و اعضای اتحادیه مورد پشتیبانی قرار گرفته است. این عکس گوشه ای از تظاهراتی را نشان می دهد که در سراسر ترکیه برای آزادی او در 21 فوریه 2010 انجام گرفت
آقای رجب تیپ اودوغان
نخست وزیر
آنکارا
جمهوری ترکیه


آقای نخست وزیر
من این نامه را به شما می نویسم که شما بدون فوت وقت و فوری خانم سحر تومر منشی اتحادیه کارکنان یخش دولتی- شعبه بهداشت و درمان و خدمات اجتماعی- عضوی از کنفدراسیون جهانی کارگران و کارمندان دولتی(عمومی) را از زندان آزاد کنید. خانم سحر تومر الآن یک سال است که بدون محکومیت مشخص بر علیه اش در زندانی از نوع تیپ زندان (f)زندانی است. ما قانع شده ایم که بازداشت او بخاطر فعالیت های اتحادیه ای او بوده است. ما اطمینان داریم که دولت شما بعنوان یکی از امضاء کنندگان سازمان جهانی کار و خواستار عضو شدن در اتحادیه اروپا می داند که چنین اعمالی بر علیه اساسی ترین حقوق اتحادیه ای و انسانی است که برسمیت شناخته شده است.
با سلام دوستانه
کمپین دوم
فوری اقدام کن
ایرلند: دو نفر فعال اتحادیه ای در درب غذای سبز (Green Isle Food) اعتصاب غذا کرده اند.
دو نفر از اعضای اتحادیه مهندسین فنی و برق در خارج از شرکت غذای سبز در ناس(Naas) ایرلند اعتصاب غذا کرده اند.
آنها اعتصاب غذای خود را بعد از یک سال نگهبانی دادن بر درب ورودی این شرکت شروع کردند. آنها از شرکت بعلت فعالیت اتحادیه ای شان اخراج و شرکت تمام ابتکارات آنها و همچنین دولت ایرلند را در رابطه با حل اختلاف بدور انداخته است. اولین فرد از این دو نفر در 17 فوریه و دومی در 24 فوریه اعتصاب غذا را شروع کرده اند و سومین قسمت از این آکسیون هم قرار است که روز 3 مارس آغاز گردد. اختلاف بعد از اخراج نا عادلانه ای پیش آمد که شرکت بر علیه آنها انجام داد. همچنین شرکت از برسمیت شناختن اتحادیه و فعالیت اتحادیه ای جلوگیری می کند. ونیز شرکت از گردن نهادن به رأی صادره از دادگاه ایرلند مبنی بر اینکه آنها را به کار برکرداند و حقوق ایام اخراج شان و یا مبلغ 16000 یورو برای ایام کاری که آنها از دست داده اند بعنوان جریمه بپردازد، خودداری می کند. بعد ار شروع اعتصاب غذا شرکت بالاجبار مذاکره را شروع نموده است. ما اطمینان داریم که این مبارزه با فشار گذاشتن ما بر رهبری شرکت و ارسال پیامهای اینترنتی، به پیروزی خواهد رسید و یک قدر دانی از قهرمانی این سه انسان خواهد بود. پس فورن اقدام کنیم.
متن پیام
من در آینده محصولات و تولیدات شرکت شمالی غذائی را مانند محصولات برادران ما فیا، مارکو پیتزا و ... یا سبزیجات یخ زده شرکت ایسلی سبز را در گاری دستی خریدم قرار نخواهم داد تا زمانی که این شرکت این چنین رفتار خونسردانه ظالمانه را بر علیه استخدام شدگان خود دارد. بهتر است که شرم کنید که این اعمال شما باعث شده و آنها را مجبور کرده است که آنها پیش از اینکه شما با آنها و یا اتحادیه شان تماس بگیرید، دست به اعتصاب غذا می زنند. در این رابطه این را نیز به شما بگویم که شما تمام ابتکارات کارکنان و دولت و دادگاه ایرلند را هم حتی برای حل اختلاف به دور ریختید.
اگر می خواهید در خانه ی من دوباره تولیدات شما باشد، حقوق اتحادیه ای و آزادی داشتن تشکل کاری و تصمیم دادکاه و برگشت با پرداخت حقوق و مزیای ایام اخراجی 3 نفر کارکن خود را به رسمیت
بشناسید.
خبر سوم اعتصاب در یوناان
Tidningarnas Telegrambyrå (TT) - 24.02.2010 17:59
مارش یونانیان بر علیه طرح صرفه جوئی دولت
یونان بر اثر اعتصاب برای دومین بار در ماه اخیر زمین گیر شد. امروز بیشتر از 30 هزار انسان کارکن در یک مارش بر ضد برنامه پس انداز نمودن دولت شرکت کردند. دولت یونان احساس می کند که ار طرف اتحادیه اروپا و سازمان همکاری بین کشورهای اروپائی مورد برخورد ناحقی قرار گرفته است.
Greker på marsch mot sparprogram

در روز چهار شنبه یونان بر اثر اعتصاب برای دومین بار در ماه اخیر زمینگیر شد. بیشتر از 30 هزار انسان در یک مارش بر علیه برنامه پس اندار کردن دولت شرکت کردند. دولت یونان خود را مغبون شده از سوی اتحادیه اوپا و اتحاد بین کشورهای اروپا ئی احساس می کند.
نظر سنجی ها نشان می دهند که 6 نفر از 10 نفر یونانی از برنامه های دولت پشتیبانی می کنند. اما کسانی که در تظاهرات آتن و دیگر شهرهای بزرگ یونان شرکت کردند عقیده دارند که طرح صرفه جوئی کلن به طرف اشتباهی روان است. بر یک پلاکارد عبارت زیر نوشته شده است: "مالیات را از ثروتمندان بگیرید." این یک یادآوری بر این است که دولت در ارواق قرضه عجله کرده و باعث پر هزینه شدن قرض های کشور شده است.
در رابطه با تظاهرات پلیس خود را در درگیر با 50 نفر از جوانان می بیند که یک صلیب بر درب هتل لوکسی در میدان سینتاگما نهادند. پلیس از گاز اشک آور بر ضد جمعیت250 نفره از جوانانی که از تظاهرات عمومی جدا شده و با سنگ و بمب آتشزا به پلیس حمله نمودند، استفاده نمود
اعتصاب عمومی باعث بسته شدن سازمانها و ادارات عمومی مانند مدارس، بیمارستانها و دادگاهها شد. همچنین ترافیک عمومی در قسمت های بزرگی از کشور از کار افتاد و کشتی ها و همواپیماها از حرکت و پرواز بازماندند.
یک هیئت از کمسیونهای اروپا، بانگ مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول در آتن اجازه یافتند که اولین مرتبه از نزدیک اعتصاب عمومی یونان را ببینند. فرستادگان در روز سه شنبه، روزی که سازمان ارزشگزاری نمره غیر قبولی به 4 بانگ بزرگ یونان داد، در کشور پیاده شدند.
دولت می گوید با او از طرف اتحادیه و اتحاد بین کشورهای اروپائی رفتار غیر مناسب شده است. معاون نخست وزیر تئودور پانگلوس انتقاد خارجیان را مبنب بر اینکه چگونه با اقتصاد کشور رفتار شده است را رد می کند. او در یک مصاحبه با بی بی سی که چهارشنبه انجام گرفته است. می گوید که وضعیت ایتالیا خرابتر از یونان است. آنها اقتصاد خود را پنهان می کند با این هدف که در منطقه پول اروپا قرار گیرند.
اتحادیه ازدولت یونان خواست که گزارشات مبنی بر اینکه با بانگ های آمریکا نشست داشته است که موفق شد قرض های خود را پنهان نماید تا اینکه بتواند وارد منطقه پول اروپائی شود را تشریح نماید.
پانگلوس می گوید که: انسان خیلی ساده برخی از پول خود را برای مخارخ ...سال آنیده نگه می دارد و در جائی می گذارد. یونان هم این کار را خیلی در حد کمتری از اینکه خیلی دولت ها از جمله ایتالیا کردند، انجام داده است.
سخنگوی دولت جیورگوس پیتالوتیس در یک مصاحبه می گوید: کمیسیر اتحادیه اروپا در مسئولیت خود در رابطه با دیده بانی بهتر بر آمار یونان شکست خورده است.
پانگلوس همچنین در رابطه با بحران کشورش، کشور آلمان را مورد انتقاد قرار داد که آن دولت خسارت صدمات اقتصادی که در جنگ جهانی دوم به یونان زده نپرداخته است.
او می گوید:
"آنها طلای یونان را از بانگ های یونان بردند. آنها پول یونانیان را بردند. آنها هرگز آنها را پس نداده اند."
این مسئله را وزیر امورخارجه آلمان رد می کند و می گوید که پیش کشیدن کذشته به یونان در رابطه با حل بحرانش کمک زیادی نمی کند.
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

شاهو نعمتی / كودكان و دنياي وارونه

امروزه کودکان به اصلی ترین قربانیان مناسبات غیر انسانی و ضد بشری حاکم بر این دنیای وارونه تبدیل شده اند.در ایران بیش از 1 میلیون کودک خیابانی که فاقد سرپناه مناسب و زندگی امن و سالمی هستند زندگی می کنندو مجبورند به خاطر بقای زندگی خود به کارتن خوابی , خیابان گردی , دست فروشی , گدایی , دزدی و بذهکاری و... دست بزنندتا در این جتگ نا برابر حد اقل زنده بمانند!واقعا" جای این کودکان کجاست؟کنار چهارراه ها و خیابانها و داخل جوی های آب؟ یا...؟برای نجات و حمایت از این کودکان و کودکان دیگر چه کاری شده است؟ فقط هرز چند گاهی شاهد آنیم که با سر و صدای فراوان کارهایی انجام می شود که کمترین دردی از مشکلات آنها کم نمی کند.
طبق آمار آموزش و پرورش از حدود 10 میلیون جمعیت بین 6 تا 10 سال حدود 2میلیون از امکانات تحصیلی محرومند یعنی در حدود 20% این کودکان.همچنین تعداد دانش آموزان 6 تا 19 سال حدود 18 میلیون نفر است که از این تعداد بیش از 5 میلیون از امکانات تحصیلی محرومند یعنی بیش از 30% این گروه سنی.و بیش از 300 هزار کودک با وضعیت نا مشخص اعلام شده است.در گروه سنی 15 تا 19 سال نیز حدود 1/5 میلیون نفر شاغل ذکر شده است.و بسیاری آمارهای دیگر.ای کاش آن قدر که در فکر تولید انرژی هسته ای و جنجال برای به دست آوردن آن به هر قیمتی بودید و هزینه های سر سام آوری که حق این مردم است خرج پروژه ی رویایی خود می کنید. شعار خوش آهنگ (انرژی هسته ای حق مسلم ماست) تان گوش فلک را کر کرده و جایی نمانده که عده ایی آدم گرسنه و بی سواد و بی چاره و اغفال شده را جمع نکرده باشید و کنسرت شعار به راه نینداخته باشید! و به خاطر به دست آوردن آن حاضرید تحریم اقتصادی , منزوی شدن کشور در سطح گسترده و حتی جنگ را با جان و دل بخرید. و از شکم و جان مردم بذل و بخشش کنید.ای کاش کمی هم به فکر این کودکان بودید به فکر کودکان گرسنه جوانهای بی کار زنان خیابانی و این مردم افسرده و نا امید. و در فکر راه حلی برای خوشبختی و رفاه آنها بودید. و ای کاش می توانستید که آن شعارتان را دور بیندازید و یاد می گرفتید که: (زندگی حق مسلم همه است). ولی زهی خیال باطل.زهی خیال باطل!!!!!؟؟؟؟
دنیایی که امروزه از هر زمان دیگری غنی تر و مدرن تر است و آن قدر توانمند است که نگذارد هیچ انسانی فقر و گرسنگی را تجربه کند.شاهد گرسنگی و فقر شمار زیادی از آدمهاست.به علت سوء تغذیه و نبود تغذیه در هر 30 دقیقه 1 کودک تلف می شود.واقعا" انسان آن قدر ناتوان شده که نمی تواند جلوی این قبیل فاجعه ها را بگیرد؟ چرا انسان از آن هم تواناییش بیشتر است و روز به روز تواناتر و مقتدرتر می شود. اما نظامهایی که تنها هدف آنها سود و منافع طبقاتی است که جان انسانها و گرسنگی و فقر آنها که برایشان مهم نیست.منطق ,پایه و استخوان بندی این سیستم ها چیزی جز این نیست.و ظاهر سازی و عوامفریبی و شعارهای تو خالیشان از دمکراسی و حقوق بشر و... نمی تواند چهره ی کریه شان را پنهان کند.وکودکان که بی دفاع ترین آسیب پذیرترین و معصوم ترین افراد جامعه هستند باید ظالمانه ترین , نا عادلانه ترین , و وحشیانه ترین برخوردها , قوانین و محرومیت ها را تحمل کنند.آمارها نشان می دهد که در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم وضع کودکان بسیار دردناک تر و وخیم تر است. در این کشورها سرمايه داري به عريان ترين شكل جنايت مي آفريند به دلیل نبود قوانینی انسانی در جهت حمایت از کودکان , میزان رشد اقتصادی پایین , تقسیم نا عادلانه ی ثروت که باعث به وجود آمدن تضادها طبقاتی شدیدی شده است و فقر گسترده ای را بر این جوامع حاکم کرده است. کودکان را به صورت گسترده ای در معرض خشونت فقر , تجاوز و بردگی قرار داده است.جنگ و درگیری نیز بر مشقات کودکان به صورت وحشتناکی افزوده است.جنگ که یکی از کثیف ترین و نکبت بارترین پدیده هاست که دولتها گروهها و... به هزار و یک دلیل از گسترش دمکراسی و دفاع از میهن گرفته تا , تأمین امنیت و دستیابی به منابع زیر زمینی و ... به آن دست می زنند.
و برای بر افروختن و گسترش روز افزون آن تلاش می کنند. تا اهداف خویش را با هولناک ترین روشها به پیش ببرند. وبا وقاحت تمام آن را ستایش می کنند و حتی مقدس جلوه می دهند و انواع و اقسام ایدیولوژی ها , افکار و مذاهب را دست آویز خود می کنند! و با تمام شیوه های تبلیغاتی معمول و غیر معمول خو از مدیای پر سر و صدا و نشریات و روزنامه های حلقه به گوش تا ماهواره و اینترنت و ایجاد رعب و وحشت و نا امنی سعی در موجه وضروری جلوه دادن آن هستند.و از آن طرف جهان صدای سوت کار خانه های اسلحه سازی گوش جهانیان را کر کرده است. که سودشان از جان میلیونها انسان مهمتر و با ارزش تر است و هر روزه در فکر به راه انداختن جنگی دیگر و افزودن هیزم به جنگهای دیگر است تا بازار خود را گرم تر و پر مشتری تر کنند.در این جنگها حتی از کودکان نیز استفاده می شود.به طوری که بیش از 300 هزار کودک به عنوان سرباز جنگی هم اکنون در نقاط مختلف دنیا در حال نبرد و جنگ هستند.کودکان را برای کشتار و خونریزی تربیت می کنند و به جای محبت و دوستی قتل و جنایت را به آنها آموزش می دهند.متأسفانه کودکان و زنان بزرگترین قربانیان هر جنگی هستند. فقط در جنگ اخیر آمریکا علیه عراق حدود300 هزار کشته بر جای گذاشته که بیش از 60% را زنان و کودکان تشکیل می دهند.در هر 2 دقیقه 1 کودک به علت جنگ ها و تعارضات داخلی و بین المللی جان می دهد.در چند سال اخیر بیش از 15 میلیون کودک مجبور به ترک خانه و کاشانه ی خود شده اند و از کشور خود به خارج از آن مهاجرت کرده اند. و در گیر مشکلات و معضلات فراوانی از جمله گرسنگی ,نبود سرپناه , نبود بهداشت و امکان تحصیل , آوارگی و زندگی در اردوگاه ها و چادرهای بدون امکانات شده اند.سالانه 7 میلیون کودک بی خانمان و 21 میلیون مجروح و معلول می شوند و بیش از10 هزار نفر به خاطر مین های ضد نفر جان خود را از دست می دهند.کودکانی که حتی فرق اسباب بازی را با مین و بمب نمی دانند قربانی جنایات قدرتها می شوند.
و از طرف دیگر همین کودکان مورد سوء استفاده و استثمار کارفرمایان و سرمایه داران و حکومتها هستند.وبه عنوان ارزان ترین و بی دردسرترین نیروی کار با کمترین دست مزد در سخت ترین و پر مخاطره ترین کارها بدون هیچ گونه حمایت مالی بهداشتی و جانی در محیط های نا سالم و پر خطر مجبور به بردگی می شوند.وسالهای کودکی آنان که باید صرف فرا گرفتن درس و دانش و بازی شود صرف تولید سود و ثروت برای ثروت اندوزان سود پرست و نظام های سود محور ونجات از چنگ گرسنگی و مرگ می شود.و سلامت و زندگی خود را قربانی بی عدالتی و ظلم می کنند.
طبق آمارهای سازمان جهانی کار بیش از 400 میلیون کودک در سرتاسر جهان در کارهای پر مشقت مشغول به کار هستند یعنی در حدود18% کودکان.این در حالی است که کار پر مخاطره کودکان طبق کنواسیونی که در 17/7/1999 توسط سازمان جهانی کار تصویب شد ممنوع می باشد.در جهانی که 100 کنسرسیون بزرگ 25% تمام مناسبات اقتصادی را در دست دارندو ثروت و دارایی برخی افراد و شرکتهای فراملیتی از در آمد سالانه ی بسیاری از کشورها و میلیونها انسان زحمتکش بیشتر است.در جهانی که به خاطرسود و منافع طبقاتی به خاطر دستیابی به نیروی کار و بازارهای بیشتر برای کالا و... حکومتها به کشتار , جنگ , ترور و استبداد و استثمار دست می زنند انتظاری بیشتر از این نیست.امروزه سرمایه داری به خون آشامی تبدیل شده است که حتی به کودکان زنان و هیچکس و هیچ چیز رحم نمی کند.وتنها چیزی که برای آن مهم است سود است و سود و سود.((ستمگری مبتنی بر سود جویی نه فقط ساختار اقتصادی جامعه سرمایه داری را تعیین می کند بلکه علاوه بر آن بر سرنوشت جامعه در کلیت آن نیز تأثیر هولناکی می گذارد.))
سوء استفاده های جنسی ,تجاوز و قاچاق کودکان یکی دیگر از مسایل ومشکلات روز افزون کودکان است. (که بعدا" راجب آن مفصل همراه آمار و ارقام خواهم نوشت).وظیفه ی مسلم هر حکومتی است که امنیت , زندگی سالم و امکان بهره مندی از امکانات بهداشتی , تحصیلی و رفاهی را برای همه ی شهروندان خود علی الخصوص کودکان فراهم کند در صورتی که حتی اولین نیازهای انسانی و حق حیات و زندگی نیز از آنها گرفته می شود.این آمارها فقط گوشه ی کوچکی از فجایع ظلمها نابرابری ها و اسثمار گسترده ای است که در این جهان وارونه اتفاق می افتد اينها همه دست آورد سرمايه داري لجام گسيخته و نظام متكي بر مالكيت خصوصي ست.این آمارها هر انسان شریفی را منقلب و قلبش را به درد می آورد و نا خودآگاه به او القا می کند که باید کاری کرد!؟!؟دیگر بیشتر از این نمی توان شاهد این همه ظلم , فقر و جنگ بود.برای بهبود این اوضاع و ساختن دنیایی بهتر , دنیایی آزاد , شاد و برابر , دنیایی پر از رفاه و خوشبختی دست بايد به کار شد. باید این مناسبت و این سیستم های انسان ستیز را از میان برداشت راهی به جز این نیست.جهان تشنه ی بدیلی قدرتمند است که هدف آن خوشبختی انسانها و برگرداندن کرامت و شرافت به انسان باشد.بدیلی که کودکان را انسان بشمارد و هر روز را برای آنان روز کودک بکند و حق آنان را محترم و برای آنان که مقدمترینند زندگی به دور از جنگ و فقر به دور از کار و گرسنگی به دور از تجاوز و خشونت و پر از رفاه و شادی بسازد.کودکان آینده سازان فرداها هستتند دیگر شایسته نیست که کودکان بیشتر از این تحقیر شوند شایسته ی جامعه ی انسانی نیست که کودکان مثل برده در آن کار کنند برای تحقق جامعه ای شاد , مرفه , آزاد و برابر باید مبارزه کرد باید جنگید باید متحد شد و اين بديل جز سوسياليزم نمي تواند چيز ديگيري باشد اين كار ما كمونيستهاست بايد با كار كمونيستي با حزب راستين طبقه كارگر با اتحاد و متشكل كردن آن به سوي سوسياليم قدم بگزاريم هيچ گاه جهان اينگونه مهيا و آماده براي سوسياليسم نبوده است اما نمي توان توهم داشت ااين انقلاب عظيم فقط و فقط در توان طبقه كارگر و خودآگاهي و مبارزه بي امان آن است نه هيچ نيروي ديگري.

زنده باد سوسياليسم
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

جمعی از چپ های شهر کلن / نقد چپ به نشست هامبورگ

در پی بحران سیاسی که سراپای نظام سرمایه‏داری اسلامی را فرا گرفت، افراد و محافل چپ در خارج از ایران با این پرسش روبرو گشتند که چه‏گونه و تحت چه عنوانی باید فعالیت کنند تا استراتژی چپ را در جامعه تقویت کنند؟ اگرچه «چپ» مفهومی گسترده و قابل تعبیر و تفسیر است، منظور ما در اینجا آن بدیلی است که باید از درون مبارزات تمامی انسانهایی که بطور رادیکال با سرمایه‏داری جهانی و از جمله تمامیت رژیم حاکم بر ایران مبارزه می‏کنند، ساخته شود. سرنگونی رژیم سرمایه‏داری اسلامی از طریق انقلاب اولین شرط برای ساختن و شکل‏گیری بديل سوسياليستى است.
پاسخ ما به این پرسش، «چه نوع فعالیتی در خارج از ایران به شکل‏گیری چنین بدیلی کمک می‏کند؟» فعالیت با هویت مستقل چپ است. ما بر آنیم که شرایط مادی در جامعه به نفع چپ است. اگر مبارزات مردمی در ایران رادیکالیزه نمی‏شد، مقاومت سیاسی ما در مقابل لشکرکشی‏های لیبرالی و رفرم‏طلب در خارج از ایران با سختی بسیاری همراه می‏شد و برای طرح شعار سرنگونی رژیم با مشکلات زیادی روبرو می‏بودیم. گواه این مدعا اولین روزهای اعتراض ایرانیان خارج از کشور است. اما شرایط سیاسی، ذهنی و فرهنگی به نفع چپ نیست. به باور ما فعالیت چپ‏ها باید به قصد برهم زدن توازن قوای سیاسی، ذهنی و فرهنگی موجود در جهت افق و بدیل سوسیالیستی جامعه صورت بگیرد.
اما بسیاری از رفقای چپ که در کانون‏ها، انجمن‏ها و نهادهای لیبرالی و یا دمکراتیک فعال هستند بر این باوراند که باید کماکان با همان شکل و محتوای سابق به فعالیت ادامه داد. استدلاهایی که این رفقا ارائه می‏کنند عمدتاً از این قرار هستند:
مبارزات مردم ایران برای خواسته‏های دمکراتیک است، پس ما هم باید شکل و محتوای مبارزاتی دمکراتیک را انتخاب کنیم.
دمکراسی سیاسی و مدنی یک مرحله ضروری در پیشرفت به سمت سوسیالیسم است. پس در این مرحله ما نباید به دنبال خواست حداکثر خود باشیم.
چپ پروژه‏ای شکست خورده است و ایجاد دافعه می‏کند، تحت عنوان چپ نمی‏توان در بین ایرانیان فعالیت کرد.
تضاد جامعه ایران نه کار با سرمایه بلکه سنت و مدرنیته است.
چپ مفهومی گسترده است که بخودی خود روشنگر نیست.
استدلال‏های دیگری هم وجود دارند که کمتر به بیان می‏آیند:
- فعالیت تحت عنوان چپ باید در جهت تحزب کمونیستی و ایجاد حزب پیشاهنگ باشد.
- انجمن‏ها، کانون‏ها و دیگر نهادها، محمِل‏هایی دمکراتیک برای جذب نیرو در جهت ساختن حزب
هستند.
پرداختن به هر یک از این استدلال‏ها فرصت جداگانه‏ای می‏طلبد. اما دو مشکل اساسی که در نگاه این رفقا وجود دارد، یکی این است که تحت عنوان «کار اجتماعی و فعالیت توده‏ای» به وجه سیاسی مبارزه در خارج از ایران کم بها می‏دهند و به تمامی در جنبش جاری حل می‏شوند. آنها فراموش می‏کنند، آنچه ایرانیان سیاسی مقیم خارج، از چپ تا راست، انجام می‏دهند تقویت یا تضعیف یک گرایش یا صف‏بندی سیاسی است؛ که خود انعکاسی از جدال‏های اجتماعی درون جامعه ایران است. اگر سه گرایش سیاسی زیر را تأثیرگذارترین گرایش‏های سیاسی در جامعه ایران بدانیم، خارج از ایران نیز محل انعکاس، صف بندی و یا شکل گیری شفاف این گرایش‏های سیاسی اصلی در جامعه است:
1- رفرمیست‏ها (حکومتی و غیر حکومتی). این‏ها پراگماتیست سیاسی هستند که به هیچ تغيير، تحول و دگرگونى باور ندارند. آنها تنها خواهان ترمیم نظام سیاسی فعلی هستند. انواع لابیست‏ها، مزدبگیرها، کارچاق‏کن‏ها، دلال‏های سیاسی و جاسوس‏ها جزو این دسته هستند.
2- لیبرال‏های ایرانی که در حوزه نظر خواهان دولت مدرن، دمکراسی بورژوایی و اتکا به سازمان‏های حقوق بشری هستند، ولی درعمل همانطور که تاريخ معاصر ايران بطور واضح نشان ميدهد، همیشه زیر عبای دین احساس امنیت بیشتری می‏کنند.
3- چپ‏ها (گرایشات گوناگون کمونيستى، مارکسیستى٬ مارکسيستى لنينيستى، کارگری و آنارشیستی)
این سه گرایش‏ سیاسی در شکل احزاب و سازمان‏های سیاسی از یک طرف و افراد و محافل از طرف دیگر بروز علنی پیدا می‏کنند و با یکدیگر نیز تداخل و مراوده دارند.
ما فکر می‏کنیم در دوره کنونی مبارزات مردم ایران اگر نمی‏خواهیم منتظر اراده تاریخ بمانیم، باید گفتمان و اتحادعمل چپ را در جامعه تولید کنیم، گرایش سیاسی فرودستان را در جامعه تقویت و شفاف سازیم و پاسخ مناسب و ویژه‏ی خود را برای فرا رفتن از مناسبات سرمایه‏داری پیدا کنیم. در غیر این صورت فعالیت سیاسی چپ تحت عناوين «لیبرالی-دمکراتیک» از يک سو حل شدن و دنباله‏روی از دو گرایش غیر چپ در جامعه ایران و صف‏بندی‏های خارج از کشوری آنها است و از سوى ديگر کمک مستقيم به آلترناتيوهاى ليبرالى و اصلاح طلبى در جامعه مى باشد.
مشکل دوم که رفقای ما به آن گرفتار هستند، نگاه مکانیکی و ابزارگرایانه است که به قدرت، به انسان‏ها و روابط مابین آنها دارند. آنها می‏خواهند تحت پوشش فعالیت به اصطلاح دمکراتیک در این گونه نهادها، آنها را سرخ کنند. دوستان ما ابتدا در نهادى که ايدئولوژى و برنامه ليبراليسم "آزادی‏خواهانه" بر آن حاکم است پا می‏گذارند و بعد (به قول خودشان) اینجا و آنجا با طرح شعاری رادیکال که بنظر اين رفقا تنها «سرنگون باد جمهورى اسلامى ايران» ميباشد، شعارى که ٣٠ سال پيش راديکال بود و امروز براى همه بغير از موسوى و کروبى امرى عادى گشته است، سعى می‏کنند آن تشکل ليبرالى را به نهادى برابرى طلب و عدالت خواه تبديل کنند. مبارزه طبقاتى جاى خود را به معمارى طبقاتى ميدهد و مبارزه سياسى تبديل به داد و ستد سياسى می‏شود. رفقا منافع طبقه کارگر، زحمتکشان و تهى دستان را به فراموشى مى سپارند و کشتى خود را پر از اجناس "آزادى‏خواهانه" می‏کنند و بعد قرار است به اراده، نيت و صداقت اين رفقا از درون آن کالاها در حين راه برابرى و همبستگى بيرون طراود. اين رفقاى چپ ما که اکنون مخالف حرکت مستقل چپ ميباشند، با خرسندی از این که خود و رفقای تشکیلاتی‏شان برگزار کننده یا سازمان‏دهنده حرکت‏های عمومى هستند، منتظر زمانی می‏باشند که بشود علناً با صدای چپ حرف بزنند و عمل کنند. در این نگاه که مخصوص چپ سنتی است، ساختن جهانی بهتر، امری از بالا، اراده گرایانه، دولتی و با اقدامات مهندسی است. در این نگاه به انسان‏ها و روابط بین آنها و طبعاً به طبقات اجتماعی همچون شئ نگریسته می‏شود که می‏توان آنها را جابجا یا بالا و پایین کرد تا با رشد نیروهای مولده سوسیالیسم جوانه بزند و سبز شود.‏ در این نوع نگاه به سوسیالیسم، جایی برای مشارکت مستقیم انسانها و طبقات اجتماعی به منظور آفریدن روابط انسانی جدید وجود ندارد.
در اینجا باید یادآور شویم که هستند فعالان سیاسی چپ که صادقانه در این گونه انجمن‏ها فعالیت می‏کنند ولی از آنجا که در باره چپ و سوسیالیسم، دچار انواع و اقسام مسائل حل نشده نظری و سیاسی هستند و از طرف دیگر به درازای عمر تبعید در خارج از ایران زیر بمباران ایدئولوژیک راست بوده‏اند، فعالیت تحت عنوان چپ را بی فایده می‏بینند. اگرچه ما فکر می‏کنیم ایستادن در پوزیسیون(موضع) چپ در جامعه، در درجه اول ناشی از گرایش، جایگاه و اهداف طبقاتی مشخصی است که هر فرد خود را با آن تعریف می‏کند. ولی از طرف دیگر نقش سردرگمی‏های نظری و سیاسی را ناچیز نمی‏شماریم و به کم‏کاری چپ‏ها برای پاسخ‏گویی به این معضلات نظری و معرفتی تأکید می‏کنیم و از تمام کسانی که در این موارد می‏توانند ضمن مبارزه نظری با انواع و اقسام دیدگاههای راست و لیبرالی به تقویت موضع چپ در جامعه ایران کمک کنند، خواهان تلاش بیشتری هستیم.
فعالان چپ خارج از ایران، اگر مبارزه اجتماعی داخل و جایگاه آن در منطقه و جهان را در نظر بگیرند و از منظر فرودستان جامعه، کارگران، زنان، زحمتکشان، تهى‏دستان، مليت‏ها و تمامی آنهایی که بحساب نمی‏آیند، حرکت کنند، باید از یک طرف بر بی‏آینده بودن طرح‏ها و نقشه‏های لیبرالی چه از درون نظام و چه بیرون از آن پای بفشارند و از طرف دیگر به تولید یک گفتمان چپ از طریق گفت‏وگو در یک پروسه همکارى مبارزاتى به دور از خود مرکز بينى و سکتاريسم به جامعه ایران یاری رسانند. علیرغم شکست‏ها و پیروزی‏های چپ در سراسر جهان، خواست برچیدن بساط استثمار، نابرابرى، بى حقوقى و روابط سرمایه‏دارى همیشه وجود دارد. چرا که واقعیت استثمار، تبعیض، جنگ و بی‏حقوقی وجود دارد. ما فکر می‏کنیم نقد رادیکال سرمایه‏داری نزد چپ است. دیدگاههای دیگر یا اساساً خواهان برچیدن مناسبات سرمایه‏داری نیستند و یا این امر را به آینده‏ای نامعلوم موکول می‏کنند. گام برداشتن بسوی آینده هیچ تضمینی به‏جز سلامت پراکسیس امروز ما ندارد.
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

نقل ازتوفان نشریه الکترونیکی حزب کارایران / بالا تر از سیاهی رنگی نیست

طبقه کارگر چیزی جز زنجیرهای پایش را از دست نخواهد داد

تعمیق بحران اقتصادی که ناشی از سیاستهای نئولیبرالیستی رژیم جمهوری اسلامی و تاثیرات بحران سرمایه داری جهانی و تحریمهای اقتصادی و همچنین فساد گسترده مالیِ مافیای تجاری- نظامی است ؛ باعث گسترش بیکاری و نابودی امنیت شغلی و گسترش فقر در بین کارگران و زحمتکشان شده است.

مختصات اقتصاد ایران را می توان با ورشکستگی صنایع و تولیدات داخلی ، گسترش واردات ، فرار سرمایه داخلی ، کاهش سرمایه گذاری خارجی و غارت و چپاول ثروت ملی توسط باندهای مافیائی خواص و نیروهای نظامی و امنیتی نزدیک به قدرت خلاصه کرد.

وضعیت صنایع و بیکاری

خبرگزاری ایلنا از رشد 19 درصدی بیکاری در سال جاری نسبت به سال گذشته خبر می دهد و می افزاید: از ابتدای سال 88 ، اخراج کارگران در واحدهای مختلف تولیدی آغاز شد. کارگران کارخانه سامان نخستین گروه بودند. پس از آن نوبت به کارگران مراکز مخابراتی سقز رسید سپس روند اخراج دامان کارگران آذربایجان شرقی ، کرمانشاه ، ایران صدرا ی بوشهر ، لوله سازی اهواز ، ایران تفال ساوه ، کشت و صنعت شمال ، توزین گر ، پایا ، هوایار ، روژن آزمون ، زیبا ماندگار و صدها کارگاه ریز و درشت دیگر را گرفت . حتی واحدهای بزرگی همچون ایرالکو ، ملی سرب و روی ، واگن سازی پارس و... نیز از این بلایا در امان نبوده اند. چند ماه پیش مدیر کل صنایع برق ، الکترونیک و فناوری اطلاعات وزارت صنایع از کاهش 60 در صدی ظرفیت تولیدی لوازم خانگی در کشور خبر داد. او گفت هم اکنون ظرفیت تولید برخی از کارخانه های تولید لوازم خانگی به صفر رسیده است.
روزنامه اقتصاد و آمار گزارش می دهد: فقط در سال گذشته بیش از 400 واحد تولیدی تعطیل و 200هزار نفر بیکار شده اند. مجتمع ها و کارخانه های بزرگی همچون صنایع خودروسازی و زیر مجموعه های آن ، ذوب آهن ، پولاد مبارکه ،آلومینیوم اراک ، نیشکر هفت تپه ، تراکتور سازی تبریز و ده ها کارخانه و مؤسسه دیگر در بحران عمیق بسر می برند.
عیسی محمد کمالی از مسئولین خانه کارگر بوشهر به ایلنا می گوید : در چهار سال گذشته تعدادشاغلان در عسلویه از 60 هزار نفر به هشت هزار نفر کاهش پیدا کرده است . وی کاهش نزدیک به 90 درصدی تعداد شاغلان عسلویه را نتیجه تعطیلی کارخانه ها و بحران صنایع می داند.
چندی پیش سرتیپ رستم قاسمی ، فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء خبر از بیکاری 6 هزار کارگر در فازهای 15 و 16 پارس جنوبی داد.
نهاوندیان رئیس اتاق بازرگانی می گوید: 50 درصد از کل واحدهای تولیدی ایران ورشکست و تعطیل شده اند و 50 در صد باقی مانده با 30 درصد ظرفیت کار می کنند.
اخیرا محمد عباسی ، وزیر تعاون دولت دهم اقرار کرد که حدود 4 میلیون نفر بیکار هستند که بر اساس گزارش مرکز آمار ایران که جمعیت فعال ایران را 22 میلیون و 600 هزار نفر اعلام کرده ، نرخ بیکاری به 18 درصد رسیده است. البته این آمار براساس شاخص جدیدی است که افرادی که یک ساعت در هفته کار کنند را شاغل محسوب می کند .
گسترش واردات
ایلنا در مطلبی تحت عنوان " ایران تنها جای دنیاست که شرایط وارد کنندگان بهتر از تولیدکنندگان است." می نویسد :اقتصاد ایران بدون شک در چند سال گذشته بزرگترین پرش را در میدان واردات داشته است؛ و در مورد واردات فولاد می نویسد: واردات بی رویه فولاد در اثر کاهش تعرفه گمرکی فولاد خام و محصولات آن به صفر باعث شده تولید کنندگان داخلی فولاد با ظرفیت 35 در صد خود کار کنند و روز به روز از ظرفیت آنها کاسته شود.
دبیر انجمن صنفی کارفرمایان چرمسازان خراسان رضوی می گوید: واردات کفش های چینی و تایلندی منجر به تعطیلی کارگاههای کفش و چرم شده است. او اضافه می کند که در مشهد حدود 65 کارخانه چرمسازی بود که در حال حاضر به 20 کارخانه رسیده و مابقی تعطیل شده است.
نایب رئیس صنایع بازیافت ایران می گوید : به علت واردات، 90 در صد از واحدهای فعال در این عرصه به مرز تعطیل کشیده شده اند .
رئیس اتحادیه تولیدکنندگان کفش در اصفهان خبر از تعطیل 50 تا 60 در صد از هزار کارگاه کفاشی در اثر واردات کفش های چینی و تایلندی و ویتنامی می دهد.
فرار سرمایه های داخلی و کاهش سرمایه گذاری خارجی
طبق گزارش ایلنا از 18 بانک کشور ، 13 بانک با کاهش سپرده های مردم روبرو هستند . باگسترش بحران و افزایش ریسک اقتصادی و همچنین بحران سیاسی و ترس ناشی از عدم امنیت سرمایه، خروج سرمایه از کشور شتاب گرفته است. خبرگزاریها خبر از شایعه ورشکستگی بانکهای ملت و ملی و هجوم سپرده گذاران به این دو بانک برای گرفتن سپرده های خود می دهند. بدهی 48000 میلیارد تومانی 6700 واحد صنعتی به بانکها ، سیستم بانکی را با کمبود نقدینگی مواجه کرده است.
سرمایه گذاری خارجی که در سال 1386 بیش از 12 میلیارد دلار بود به 822 میلیون دلار رسیده است که البته ناشی از بی ثباتی وضعیت سیاسی می باشد.

فساد اقتصادی
سازمان شفافیت بین المللی در آخرین گزارش خود اعلام کرد که ایران در زمینه فساد و عدم شفافیت به رتبه 168 در میان 180 کشور جهان تنزل یافته است .
واگذاری سرمایه های ملی به آقازاده ها و خواص ونیروهای نظامی و شبه نظامی و امنیتی تحت عنوان خصوصی سازی ، غارت و چپاول علنی و رسمی است که به صورت عرف درآمده است.
دلالی و لابی گری و قاچاق و انحصار واردات کالاهای خاص به افراد خاص ، پرداخت وامهای میلیاردی بی بازگشت به خودیها تمامی سیستم اقتصادی را به فساد کشانده است.
رئیس کمیسیون صنایع مجلس میزان واردات قاچاق را دست کم 17 میلیارد دلار می داند.
تنها در تهران در عرض هشت ماه 13000میلیارد تومان چک بانکی برگشت خورده است.
روزنامه خبر جنوب می نویسد: در حالی که ارائه وام به اقشار کم درآمد به هفت خوان رستم شبیه است35 نفر ، 1000میلیارد تومان تسهیلات دریافتی از بانک را پس نمی دهند.

گسترش فقر
در حالی که علی عسگری معاون اقتصادی معاونت برنامه ریزی احمدی نژاد به دروغ اعلام می کند که بر اساس شاخص اقتصادی، 15 میلیون ایرانی زیر خط فقر بسر می برند، مرکز آمار ایران اعلام کرد 47 میلیون ایرانی در فقر بسر می برند.
بر اساس اظهارات رئیس مرکز آمار ایران : در آمد خانواده های شش نفری در خوشه یک ، کمتر از 473 هزار تومان است . خانواده شش نفری که درآمدش بین 473 هزار تومان تا 788 هزار تومان است در خوشه دو قرار می گیرد . در خوشه نخست حدود سی میلیون نفر قرار دارند. در خوشه دوم هم 17 میلیون و ششصد هزار نفر قرار دارند. به بیانی دیگر سی میلیون نفر درآمد روزانه ای کمتر از 263 تومان معادل 30 سنت دارند که با آن می توانند یک نان سنگگ بخرند.
بدنبال تصویب لایحه هدفمند سازی یارانه ها که اجرائی شدن آن از اول سال 89 خواهد بود با افزایش قیمت نفت و گازوئیل و بنزین و گاز و برق و آب و بذر و کود و نهال شروع و بتدریج شامل حذف یارانه های گندم و برنج و روغن و شیر و شکر و دارو و خدمات پستی و خدمات ریلی خواهد شد، شاهد افزایش تورم و کاهش هر چه بیشتر قدرت خرید کارگران و زحمتکشان و به فلاکت کشانده شدن هر چه بیشتر آنها خواهیم بود .
حال در نظر داشته باشید که بر اساس آمار رسمی 4 میلیون بیکار و 47 میلیون فقیر و برنامه شوک تراپی افزایش قیمتها در شرایطی که حداقل دستمزد یکسوم خط فقر است و پرداخت آن هم بین سه تا پنجاه ماه به تاخیر می افتد و گسترش و تعمیق بحران اقتصادی و افزایش بیکاری در سال جدید بر بستر شرایطی انفجاری شاهد موج گسترده ای از مبارزات خودجوش کارگری خواهیم بود که متاسفانه ضعف عمده آن تا به حال پراکندگی و عدم سازمانیافتگی آن بوده است.
واقعیت این استکه بالاتر از سیاهی رنگی نیست . طبقه کارگر که تا بحال در موضعی تدافعی مبارزه کرده است باید توجه کند که بهترین دفاع تهاجم است . به میدان آمدن متشکل کارگران و اعتصاب عمومی و پیوستن جنبش دمکراتیک زنان و دانشجویان و جوانان و روشنفکران و سایر اقشار اجتماعی به این اعتصاب است که می تواند نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی را فلج ساخته و با تعرض و از موضع برتر وی را به عقب نشینی وادار کند. شرایط فروپاشی جمهوری اسلامی از همینجا آغاز می شود.
نقل ازتوفان الکترونیکی شماره 43 بهمن 1388 نشریه الکترونیکی حزب کارایران
www.toufan.org
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

بهرام رحمانی / شکل جدید تروریسم حکومت اسلامی ایران را خنثی کنیم

اخیرا حکومت اسلامی ایران و اینترپول(پلیس بین المللی)، علیه اپوزیسیون حکومت اسلامی همکاریهایی را به مرحله اجرا گذاشته اند که نشاندهنده شکل جدیدی از تروریسم حکومت اسلامی است.
حکومت اسلامی ایران، به اندازه سی و یک سال حاکمیت و عمر نکبتبار خود، سابقه تروریستی و آدمکشی دارد. این حکومت جانی، تاکنون نه تنها دهها هزار انسان سیاسی و غیرسیاسی را از پیر و جوان و زن و مرد در شکنجهگاههای خود در زیر شکنجه و تجاوز به قتل رسانده و یا اعدام و سنگسار کرده است، بلکه حتا صدها تن از فعالین سیاسی مخالف خود را نیز در کشورهای مختلفی چون ترکیه، پاکستان، فرانسه، آلمان، سوئیس، اتریش، سوئد و غیره تعقیب و ترور کرده است. در داخل کشور نیز آمار دقیقی از آن بخش از فعالین سیاسی و فرهنگی که نخست توسط ارگانهای اطلاعاتی حکومتی ربوده شدند و سپس جنازه مثله شده آنها در حاشیه شهرها و یا منازلشان کشف شد، در دست نیست. برای نمونه، مختاری و پوینده از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران و فروهرها از فعالین سیاسی داخل کشور، از جمله کسانی هستند که توسط مامورین وزارت اطلاعات حکومت اسلامی به طرز فجیعی به قتل رسیدند. این حکومت تروریستی، فقط حدود 400 نفر از مخالفین سیاسی خود را در کردستان عراق ترور کرده است. بنابراین و بر اساس واقعیتها حکومت اسلامی، حکومت جهل و جنایت، ترور و وحشت، مافیایی و غارتگر است!
اما دستکم در دهه اخیر، به دلیل این که موقعیت حکومت اسلامی در داخل کشور و در سطح منطقه و جهان متزلزل شده است، جرات ترور ندارد. اما این مساله نباید به این شکل تغبیر شود که گویا ماهیت تروریستی حکومت اسلامی تغییر کرده است؛ نه خیر سران حکومت اسلامی از خمینی تا خامنهای و غیره، پایههای خود را با ترور و سرکوب و کشتار بینان گذاشتند و حاکمیت خود را نیز با رعب و وحشت و ترور شکنجه و اعدام نگه میدارند.
حکومت اسلامی، همچون سابق نمیتواند اعضای اپوزیسیون خود را در خارج کشور ترور کند به اشکال دیگری از تروریسم دولتی متوسل شده است. یعنی سران و کارشناسان تروریستی حکومت اسلامی، نخست در دادگاههای جهل و جنایت خود، برای اعضای اپوزیسیون پروندهسازی میکنند و سپس یا اینترپول(پلیس بینالمللی) وارد معامله میشوند تا لیست و عکس اعضایی از اپوزیسیون را به عنوان «مجرم» و «تحت تعقیب» در سایت اینترپول قرار دهند.
حدود سه ماه پیش، پس از آن که دادگاه انقلاب اسلامی سنندج، برای 12 نفر از اعضا و رهبری حزب کمونیست کارگری(حکمتیست) پروندهسازی کرد مقامات امنیتی - پلیسی حکومت اسلامی با پلیس بینالمللی وارد معامله شدند تا این که سرانجام اسامی و تصاویر این 12 نفر را در سایت اینترپول قرار دادند.
حدود سه ماه بعد اسم دیگری به نام آقای شهرام همایون به این لیست اضافه شده است که وی مدیریت یکی از تلویزیونهای فارسی زبان لوسانجلس را به عهده دارد. این دو نمونه متفاوت نشان میدهند که حکومت اسلامی، سیاست تروریستی جدیدی را با همکاری پلیس بینالمللی آغاز کرده است.
بدین ترتیب، اینترپول با این اقدام خود وارد یک همکاری بر علیه اپوزیسیون حکومت اسلامی شده است و این که در پشت پرده چه معاملهای بین حکومت تروریستی حکومت اسلامی و پلیس اینترپول در جریان است اطلاعی در دست نیست. در حالی که آرشیو خود پلیس بینالمللی و همچنین آرشیوهای بیشتر دولتهای جهان پر از اسناد و مدارکی در رابطه با اقدامات جاسوسی و تروریسم حکومت اسلامی بر علیه اپوزیسیون و غیره است. در این میان، ظاهرا توجیه مقامات پلیس بینالمللی این است که کشورهایی که عضو این ارگان هستند اگر دادگاهی در آن کشور، افرادی را مجرم بشاسند و از پلیس ایترپول بخواهند که آن شخص را تحت تعقیب بینالمللی قرار دهد به همین «سادگی» میپذیرد. چرا که این کشورها، از جمله ایران عضو اینترپول هستند. حیرتانگیز است که روز روشن جای حاکم و محکوم تغییر داده شده است و حیرتانگیرتر این است که براساس قوانین قضایی کشورهای دمکراتیک غربی، اصل بر برائت مجرمین است. یعنی تا جایی که دادگاه مجرم بودن کسی را با تحقیق و اسناد و شواهد کافی نشان ندهد کسی حق ندارد حتا کسی را که بر سر جرم نیز دستگیر شده است مجرم بنامد.
هنوز نه دادگاه سنندج و نه اینترپول اعلام نکردهاند که «جرم» این افراد چیست و به چه دلیل تصویر و اسامی آنها را به عنوان مجرم در سایت پلیس بینالمللی قرار دادهاند؟!
این موارد به راحتی به همه اپوزیسیون حکومت اسلامی از منفردین شناخته شده تا اعضای سازمانها و احزاب و نهادهای دمکراتیک، به ویژه سرنگونیطلبها بسیار هشداردهنده است. چرا که چنین اقدامی تعرض آشکار تروریستی به همه مخالفین حکومت اسلامی است، همچنان که ترور بختیار، رجوی، غلام کشاورز، صدیق کمانگر، فرخزاد، قاسملو، شرفکندی و غیره صرفا تعرض تروریستی به یک شخصیت و یک سازمان نبود، بلکه تعرض به همه اعضای قعال اپوزیسیون بود که به درستی هم از اپوزیسیون راست تا چپ بدون این که در این مورد با همدیگر نشستی داشته باشند و یا ارگان مشترکی به وجود بیاورند هر کدام نسبت به تواناییها و امکانات خود، با قدرت علیه تروریسم حکومت اسلامی موضع گرفتند و در چهارگوشه جهان، دست به افشاگری زدند.
در رابطه با این شیوه اخیر تروریستی که حکومت اسلامی با همکاری انترپول در پیش گرفته است نیز اصلا نیازی به این نیست که کسی و سازمانی و نهادی مخالف و یا موافق حزب حکمتیست و یا شهرام همایون و غیره باشد و یا با آنها در ارتباط قرار گیرد، بلکه مهم این است که همه اپوزیسیون و به ویژه اپوزیسیون سرنگونی طلب، آزادیخواه و چپ، این تعرض تروریستی را تعرضی به خود بداند و موضع محکم و افشاگرانهای علیه این مدل از تروریسم حکومت اسلامی را در دستور فعالیتهای خود قرار دهد.
در این میان، پیگیری این مساله از جنبه حقوقی و قضایی، بسیار مهم است و وکلای مترقی مخالف حکومت اسلامی، میتوانند نقش بسیار مهمی را در این راستا ایفا کنند. چرا که آنها، حکومت اسلامی و انبوه جنایات و تروریسم آن را به خوبی میشناسند. آنها، با پیگیریهای حقوقی خود، قادرند همکاری مشترک تروریستی حکومت اسلامی و پلیس اینترپول علیه اپوزیسیون را افشا و خنثی کنند به طوری که پلیس انترپول وادار به به عقبنشینی شود و تصاویر اعضای اپوزیسیون حکومت تروریستی اسلامی را از سایت خود بردارد. در غیر این صورت و هر نوع کوتاهی در این مورد به خصوص به ضرر آن بخش از اپوزیسیون است که به طور جدی در جهت سرنگونی حکومت اسلامی و برای برقراری یک جامعه آزاد و برابر و انسانی در ایران مبارزه میکند، تمام خواهد شد.
شایان ذکر است که من شخصا هیچ رابطه سیاسی با حزب حکمتیست و یا شهرام همایون نداشته و ندارم و بر عکس، در بسیاری از زمینههای سیاسی با حزب حکمتیست اختلاف نظر دارم اما اعضا و کادرهای این حزب را میشناسم، انسانهای شریف و مبارزی هستند که در جهت سرنگونی کلیت حکومت جهل و جنایت اسلامی مبارزه میکنند. یا اصلا سیاستهای شهرام همایون را قبول ندارم و تاکنون از نزدیک نیز شانس آشنایی با ایشان را نداشتم. اما به عنوان یک عضو فعال سیاسی و فرهنگی جنبش کارگری کمونیستی، مخالف سرسخت حکومت اسلامی و به عنوان کسی که به آزادی بیان، قلم، تشکل و مبارزه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متشکل عمیقا باور دارم وظیفه خود میدانم که هر اقدام ممکنی را که از دست خودم، رفقایم، دوستانم و همکارانم بر میآید، در افشای تروریسم حکومت اسلامی همچون سی و یک سال گذشته کوتاهی نکنیم. این کمترین انتظاری است که همه ما انسانهای آزادیخواه، برابریطلب، عدالتجو و کمونیست باید از خود و جامعهمان داشته باشیم.
مسلما نه دادگاههای حکومت اسلامی که تاکنون برای دهها هزار انسان سیاسی و غیرسیاسی حکم اعدام صادر کرده و توسط جوخههای مرگ خود به مرحله اجرا گذاشتهاند کمترین ارزش حقوقی و اجتماعی و سیاسی قائل شد و نه به موجودیت نکبتبار و چندشآور کلیه دم و دستگاه حکومت اسلامی. این حکومت در کلیت خود ننگ و شرم بشریت است که باید هر چه زودتر با قدرت اجتماعی و مبارزه متحد مردم آزاده جامعهمان باید به زباله تاریخ فرستاده شود!
اکنون نزدیک به نه ماه است که مردم ایران با مبارزه پیگیر خود حداقل به این دستاورد مهم رسیدهاند که با خبر، گزارش، تحلیل، تصوصی و فیلمهای خود، به مردم جهان نشان دهند اکثریت مردم ایران، این حکومت جانی و آدمکش را نمیخواهند. اکنون حکومت اسلامی، از کمترین پایگاه اجتماعی برخوردار است و به همین دلیل، فقط با سیاست سرکوب و ترور و وحشت خودش را سر پا نگه داشته است. در حالی که همگان میدانند که هیچ حکومتی با زور و ظلم و ترور و شکنجه و اعدام و نیروی پلیسی - امنیتی نمیتواند آینده خود را تضمین کند. از اینرو، حکومت اسلامی، محکوم به شکست است و دیر و یا زود با قدرت و همبستگی میلیونی مردم از حاکمیت ساقط خواهد شد.
طبیعی است که هر انسان و سازمان و نهاد آزادیخواه و مخالف حکومت جهل و جنایت اسلامی، صریحا این اقدام اینترپول را محکوم میکند و از این سازمان میخواهد که هر چه سریعتر دستور تعقیب این افراد را پس بگیرد. بنابراین، باید در مقابل این اقدام اینترپول باید قاطعانه ایستاد و آن را به عقبنشینی وادار کرد.
ششم اسفند 1388 - بیست و پنجم فوریه 2010
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]
 
Clicky Web Analytics

Copyright © 2009 www.eshterak.net