لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

عبدالله شريفى / احزاب دمكرات كردستان، سراب "سبز" و روياى مذاكره

در اين روزها هر دو شاخه و يا هر دو حزب دمكرات كردستان ايران به رهبرى مصطفى هجرى و خالد عزيزى بعد از مدتى سكوت در قبال اوضاع سياسى به جنب و جوش افتادند۔ ابتدا حزب منشعب (حزب دمكرات كردستان) كه خالد عزيزى دبير اول آن است، در ميان ناباوريهاى صفوف جريانات ناسيوناليست كرد و دراوضاع سياسى كنونى ايران و كردستان طرح اعلام آمادگى جهت مذاكره با جناحهايى از رژيم اسلامى را بصورت يكطرفه اعلام كرد۔ هنوز بحث حول اين قضيه در محافل درونى و بيرونى ناسيوناليست هاى كرد گرم بود كه جريان ديگر(حزب دمكرات كردستان ايران) كه مصطفى هجرى دبير اولى آن را بعهده دارد، با حمايت از "جنبش سبز" و راه حل هاى طرح "اتحاد ملى" نواقص و كمبود هاى آن جنبش را كه از منظر ايشان "عدم اهتمام "رهبران سبز" به اقليت هاى ملى غير فارس است، را به آنان ياداور شد. از آنجا كه متوجه تاخيرش در مقابل جناح رقيب يعنى جناح خالد عزيزى شده بود، براى اينكه حزب خود را به عنوان "تنها" نماینده خودگمارده منافع و خواستهای مردم کردستان نشان بدهد، راجع به "كردستان" گفت كه حزب ايشان به نيروهاى بومى مسلح جمهورى اسلامى در كردستان عفو عمومى خواهد داد!

من سعى ميكنم در اين نوشته به جوانبی از فلسفه اين چرخش مجدد به طرف جناحهاى متعارض درون جمهورى اسلامى كه اكنون سياست هر دو طرف احزاب دمكرات كردستان را در بر ميگيرد، بپردازم۔

اولين سوالى كه معمولا درميان محافل ناسيوناليست كرد كه بعد از اعلام مذاكره يكطرفه مطرح شد اين بود كه آيا در اين شرايط، مذاكره سياست درستى است؟ من به اين سوال اين را نيز ميافزايم كه اصولا چرا در اين شرايط اعلام آمادگى براى مذاكره و آن هم يكطرفه از جانب حزب دمكرات كردستان و حمايت شتابزده از "جنبش سبز" طرح ميشود؟

در دو سوال فوق عبارت "در اين شرايط" بخشى از مفروضاتى است كه الزاما از منظر من و ساير كسانى كه سوال مشابهى را براى خود طرح ميكنند يكى نيست. به همين دليل ابتدا بايد بطور فشرده اين فرض را توضيح داد۔

اكنون ديگر نياز به رد استدلال هاى كشاف جریاناتی نیست که تلاش کردند جنبش مردم براى ساقط كردن نظام اسلامى را، به "جنبش سبز موسوى" بفروشند و یا تحت پرچم جناحى از درون نظام اسلامى قالب كنند۔ اين مردم با سير رويدادها، با حضور راديكال خود، با شعارهاى "ساختارشكن"، با تعرض به بنيادهاى نظام اسلامى، پوچى و بى اساسى اين تز دست ساز و هدفمند را از اعتبار تهى كردند۔ مگر كسى ريگى به كفش داشته باشد هنوز اصرار ورزد و اين جنبش را به پاى موسوى و كروبى و رفسنجانى بنويسد۔ اگر چه از سه جانب و حواشى آنها يعنى، غرب، جناح حاكم اسلامى و جناح اپوزيسيون دربارى، هنوز قصد بر اين است كه جنبش مردم در همان حوزه تدبير شده درونى مهار شود، اما اين حقيقت را ديگر خود سران رژيم و سران هر سه ضلع مثلث نامبرده به روشنى و هراس نيز اعتراف كرده اند۔

در چنين شرايطى كه موجوديت رژيم اسلامى بيش از هميشه بطور گسترده و اجتماعى به مصاف كشيده شده است، در شرايطى كه ياس و ناميدى به ماندگار بودن اين رژيم حتى بدنه و پرسنل دواير مختلف رژيم را در بر گرفته است، طرح آمادگى مذاكره ميتواند هر هدف مادى ديگر را بجز مذاكره و حل مساله كرد تحت پرچم "جنبش سبز" را تعقيب كند۔ براى روشن كردن موضوع به چند نكته اساسى بايد اشاره كرد۔

١۔ نفس مذاكره، از جانب احزاب سياسى جدى فى النفسه مذموم نيست۔ معمولا دو طرف جبهه بعد از جدالها و نزاعهاى سياسى و نظامى در توازن قواى معين، ممكن است به دلايلى مذاكره كنند۔ بايد پرسيد مذاكره كى با كى؟ بلاخره مذاكره سياستى است عملى، مربوط به روز و سطحی از توازن قوا است. سياستگذارى براى روز مبادا نيست بلكه كارى است كه ميتوان و قاعدتا در همان روز به اجرا گذاشت۔

حزب دمكرات بايد در اين زمينه خبره باشد چون هر ساخت و پاخت، و اکثرا در خفا و بدون اطلاع مردم، در پوشش "مذاكره" و "دیپلوماسی" و "سیاست هنر ممکن است" پديده اى با ثبات در اين جريان بوده است، هرچند هيچگاه از اين تز محبوب خود چيزى بجز ضرر سهمشان نبوده است، اما سنتى است كه هميشه در اين روحيه سياسى اين جريان "وسوسه" انگیز بوده است.
معلوم است، اكنون نه جمهورى اسلامى در آن حالت و موقعيت است كه قابل مذاكره باشد و نه حزب دمكرات كردستان. موقعيت بى ثبات اين دو طرف معادله شباهت كم نظيرى را به دو طرف بخشيده است۔ تا آنجا به رژيم اسلامى بر ميگردد، اگر خطاب جناح موسوى است كه اينها هنوز خودشان باور ندارند روزى ممكن است طرف مذاكره با مثلا حزب دمكرات باشند، اگر جناح حاكم است اينها هم در چنان بى ثباتى قرار دارند كه موجوديت روزانه شان نيز در ابهام است۔ این ساده اندیشی و سطحی گری دیرین ناسیونالیسم کرد، عموما و این نوع تعیین طرف مذاکره از جانب احزاب دمکرات خصوصا که گویا جناح موسوی کروبی سرنوشت سیاسی جمهوری اسلامی را بدست خواهند گرفت، در این ماجرا هم یک بار دیگر به جلو صحنه آمد. از طرف دیگر، خود حزب دمكرات كردستان كه در بحران روز افزون خود دست و پا ميزند و هر روز هيئت هاى التماس براى اتحاد نزد همديگر روانه ميكنند، ونگهدارى صفوف خود را دريكى شدن جريانات منشق شده، جستجو ميكنند، با اين حال اين دو طرف قضيه به چه دليلى ميتوانند نيروى مذاكره باشند؟

اضافه بر اين، اينگونه جريانات كه مدتهاى مديد است پاى تعهد به جلال طالبانى با جمهورى اسلامى امضا گذاشته اند که آنان را ملزم به عدم تردد مرزى ساخته است و به همین دلیل نيروى مسلحشان ساليان متمادى است كه در اردوگاههاى مستقر در كردستان عراق بدون هيچ خاصيت نظامى نگهداشته شده اند، در چنين وضعى مذاكره چه معنايى دارد؟ قرار است حزب دمكرات چه امتيازى را كسب كند؟ بدون ترديد در چنين وضعيتى ديگر تحت هر نامى مذاكره معنى زمينى ندارد و اسم رمزى است كه سازش و تسليم را توجيه كند۔

٢۔ اما اساس مساله را بايد در پرتو موقعيت ناسيوناليسم كرد در منطقه وحضور نظامى آمريكا در عراق و موقعيت بحرانى تقابل غرب و اسلام سياسى جستجو كرد۔

حزب دمكرات كردستان ايران، هنگامى كه اميد به عراقيزه شدن ايران را مبناى موجوديت سياسى خود تبديل كرد و خیالات حكومت اقليمى كردستان ديگری تحت سايه دخالت نظامى آمريكا افق سياسيش بود، پل هاى پشت سر خود را خراب كرد۔ با ناكامى غرب در عراق به بحران شديدى مواجه شدند، چند شقه شدند و از نظر اعتبار اجتماعى در جنبش ناسيوناليستى كرد بشدت افول كردند۔ آنچه آنها آرزو ميكردند بدان برسند اكنون پديده ای است مهجور که دورنمای ادامه آن برای خود احزاب حاکم در "اقلیم" زیر ابهام است۔ منظورم موقعيت احزاب ناسيوناليست كرد در عراق است۔ آنچه زمانى نزد جريانات امثال حزب دمكرات قبله بود اكنون بد جورى در مخمصه گرفتارند۔ نارضایتی شدید مردم از "آزمون کرد" در کردستان عراق و موقعيت مبهم جريانات موجود در كردستان عراق، باز شدن شكافها و تناقضات را به درجه اى رسانده است كه ديگر در ملا عام بازار افشاگريها وانتشار و اتهام ليست چپاول و كشتار عليه مردم و احزاب سياسى و همدستيها با دول منطقه را بدون هيچ ملاحظه اى گرم كرده اند۔ دور نيست زمانى ما كمونيست ميگفتيم كه اين جريانات در فاجعه حلبجه دست داشته اند، ميگفتيم اينها چپاولگرند، ميگفتيم اينها عامل فقر و عقب ماندگى جامعه كردستانند، ميگفتيم اينها همدستان رژيم اسلامى ايران و تركيه و سايردول منطقه اند و وووو
همين محافل سبز شده كنونى و تسليم طلب ناسيوناليسم كرد با لشكرى از اسامى كاذب امثال "حمه بشكه" جواب ميدادند و منتقدان را به طرفدارى از صدام متهم ميكردند۔ اكنون پژواك افشاگريهاى درونيشان از بالاترين سطح، از خود طالبانى و نوشيروان مصطفى در حجم بالا و كتابهاى قطور پخش ميشوند۔
جامعه كردستان در عراق بعد از دو دهه هنوز در شرايط بلاتکلیفی سیاسی و حقوقی و معلق و در پرده اى از ابهام قرار گرفته است. مضافا اين جامعه با مشكلات عديده فقر و فلاكت از كسب و كار تا مسكن و بهداشت از آمد و رفت تا حقوق اجتماعى و سياسى روبرو شده است۔ مساله كرد نه تنها حل نشد بلكه به پديده پيچيده و بيزنس احزاب و ميدان غارتگرى مبدل شد۔ در هر بازى بر سر تقسيم قدرت و سهم برى از چپاول، همديگر را ميكشند و به بند ميكشند۔ اين الگو كه قرار بود روزى سران حزب دمكرات آن را با "خوشى و خرمى" تجربه كنند، خود در بحرانى بدون چشم انداز برون رفت از بن بست گرفتار شده است۔


٣۔ حضور نظامى آمريكا در عراق و ناكام ماندن پروژه هاى سياسى دمكراسى موشکهای كروز و بكارگيرى ارتشهای خصوصی چون بلاک واتر، مدتها است كه احزاب نظير احزاب دمكرات كردستان را با بحران مواجه كرده است۔ فعلا غرب قرار نيست در ايران دخالت نظامى كند، نه تنها اين بلكه سير افول موقعيت آمريكا در تقابل جهان چند قطبى، در اين شرايط دخالت هاى نظامى نوع عراق را منتفى كرده است۔

سياست مهار كردن و قابل مذاكره كردن اسلام سياسى و اميد به استحاله در درون رژيم محور سياست روز غرب است۔ اما تنها فاكتور سربر آوردن قطب هاى مطرحى مانند چين و روسيه در تقسيم جهان نيست كه آمريكا را از ميدان "رژيم چنج" به ميدان "تغيير رفتار رژيم" در قبال ايران منتقل كرده است، بلكه تحليل هاى غلط و اتخاذ سياست هاى مضر به حال خود آمريكا و غافلگير شدن در رابطه با انقلاب ٥٧ ايران و بعدها در تعرض نظامى به عراق، خود جناحهاى حاكم در آمريكا را محتاط كرده است۔ غرب نه براى موسوى و پديده مشابه برنامه قابل اتكايى دارد و نه براى مساله كرد. فقدان برنامه براى"اقليت هاى غير فارس" از جانب آمريكا منشا ياس و ناميدى است كه رنگ حزب آقاى هجرى را عوض ميكند و سبز ميشود۔

بايد افزود كه غرب نه تنها طرحى براى مساله كرد نداشت و ندارد، بلکه قرار است در چند ماه آينده بخش عمده نيروى نظامى خود را در كردستان عراق مستقر كند. آيا بازهم ترديدى ميتواند باشد كه حضور نظامى آمريكا در كردستان عراق با خود، تروريسم اسلامى و تخاصمات قومى و حتى حزبى را همراه خواهد داشت و اين بحران را دامن خواهد زد؟ اكنون اين بى اميدى به غرب در سطح ماكرو و جريانات نظير بارزانى و طالبانى دربعد بومى و منطقه اى چنان بر ذهنيت و عملكرد احزاب به بحران نشسته نظير احزاب دمكرات كردستان تسرى يافته است كه راز بقا و موجوديت خود را در دخيل بستن به جريانات اپوزيسيونى سبز درون رژيمى مييابند۔ این جنگ نیرو در صحنه دیپلوماسی نیست، از دست رفتن شیرازه سیاست در مواجهه با استیصال سیاسی است.

٤۔ با شكست اميد به دخالت نظامى غرب در ايران، حزب دمكرات در ورطه بحران و انشقاق قرار گرفت و تصوير بحران زده خود را سريعا به جامعه منتقل كرد۔ شكستن اين تصوير در ميان جنبش ناسيوناليسم كرد باعث شد كه اين جريانات از نفوذ و اعتبار در درون جنبش خود به سير نزولى دچار گردد ۔

در نتيجه در چنين شرايطى مساله بقا اين احزاب و حتى موجوديت سازمانيشان چنان در معرض خطر بود كه ميبايست كارى ميكردند۔ اميد بستن به "جنبش سبز" و اعلام"مذاكره" قرار است اين موجوديت را حفظ كند.
تا آنجايى كه به مردم جامعه كردستان عموما و طبقه كارگر خصوصا مربوط است اين چرخش ها و معلق زدنهای همیشگی احزاب دمكرات كردستان در تند پیچهای سیاسی را بايد بعنوان درسى از حقايق سياسى در منزوى كردن خرافه ناسيوناليستى و امكانى براى اتحاد طبقاتى و اعتماد به نیروی خود غنيمت شمرد۔


٢٣ ژانويه ٢٠١٠

Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Delicious :: Digg :: Stumbleupon :: Furl :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


0 نظرات:

ارسال یک نظر

برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.

 
Clicky Web Analytics

Copyright © 2009 www.eshterak.net